کد خبر : 150108
تاریخ انتشار : پنج‌شنبه 18 آوریل 2019 - 9:15
-

قد برافراشتن چپ در آمریکا و انگلیس با برنی سندرز و جرمی کوربین

قد برافراشتن چپ در آمریکا و انگلیس با برنی سندرز و جرمی کوربین

به گزارش قائم آنلاین، از نظر بسیاری از دمکرات ها شکست پرزیدنت دونالد ترامپ در انتخابات سال ۲۰۲۰ و بازگشت به «وضعیت عادی» کفایت می کند. اما برای تعداد فزاینده ای از رای دهندگان و رقبا مسئله صرفا خلاص شدن از شر ترامپ نیست، بلکه کسب وکالت لازم برای تغییری بنیادین است که اهمیت دارد.

به گزارش قائم آنلاین، از نظر بسیاری از دمکرات ها شکست پرزیدنت دونالد ترامپ در انتخابات سال ۲۰۲۰ و بازگشت به «وضعیت عادی» کفایت می کند. اما برای تعداد فزاینده ای از رای دهندگان و رقبا مسئله صرفا خلاص شدن از شر ترامپ نیست، بلکه کسب وکالت لازم برای تغییری بنیادین است که اهمیت دارد.
همین ماموریت بود که این هفته در  اتاق کنفرانس بدون پنجره ساختمان  دفتر نمایندگان مجلس لانگ ورث مورد کند و کاو قرار گرفت؛ نشستی که دو اقتصاددان انگلیسی – متیو لارونس و جیمز میدوی- با عده ای از دستیاران کنگره ای دمکرات ها برای تبیین عناصر سیاست اقتصادی در حال شکل گیری رهبر حزب کارگر انگلیس جرمی کوربین برگزار گردید. این نشست با حمایت مشترک مرکز جلسه سران مترقی در کنگره و «دمکراسی کولابوریتیو» که یک انستیوی تحقیقاتی مستقر در واشنگتن است برگزار شد و از جمله  تبادل آرای بسیاری بود که بین متفکران، قانونگذاران و فعالان سیاسی مترقی دو طرف اقیانوس اطلس برگزار می شود، کسانی که ایده ها و راهبردهای خود را در مورد  به راه انداختن یک دوران جدید اصلاحات به اشتراک می گذارند.
در بریتانیا جرمی کوربین – که یک نسخه انگلیسی برنی سندرز به شمار می آید، از این جهت که سال هاست به عنوان یک رادیکال نق نقو انکار می شود و در عین حال به عنوان یک منتقد ثابت قدم تمایل حزب کارگر جدید به سمت راست عمل می کند – به خوبی می تواند این حزب را در انتخابات آتی به پیروزی برساند.  حزب حاکم  در مواجهه با برگزیت در حال از هم پاشیدن است. در ایالات متحده  حضور خیره کننده برنی سندرز در انتخابات  مقدماتی سال ۲۰۱۶ و مسیر فعلی او در کنار نقش سناتور الیزابت وارن بر «اولویت با ایده هاست» دمکرات ها، گفتمان دمکرات ها را به سمت چپ سوق داده است. انتخابات آتی در انگلیس و آمریکا می تواند نشانگر نه تنها تغییر حزب در قدرت بلکه پایان دوران ۴۰ ساله محافظه کاری و آغاز یک دوران جدید اصلاحات باشد.
پتانسیل تاریخی این تغییر شکل را می توان با نگاه به تاریخ مشاهده کرد. در سال های ۸۰- ۱۹۷۹ مارگارت تاچر و رونالد ریگان – دو جنبش محافظه کار که اجماع های تثبیت شده آنها را بسیار افراطی می دانستند – درعرض یک سال یکی پس از دیگری انتخاب شدند. هر دو آگاهانه بر دوران لیبرال پساجنگ مهر پایان نهادند و کشورهایشان را وارد چهار دهه سیطره محافظه کاری کردند.
در دهه ۱۹۹۰ بیل کلینتون و تونی بلر با فاصله یک سال از یکدیگر به قدرت رسیدند.  دمکرات های جدید کلینتون و حزب کارگر جدید بلر هر دو حزب هایشان را به سمت  مانور دادن از میان بادهای غالب محافظه کاری سوق دادند. هر دو «راه سوم» جدیدی را اعلام کردند (با نادیده گرفتن این واقعیت که دمکراسی اجتماعی  راه سوم اصلی بین کمونیسم و سرمایه داری بود). هر دو به تثبیت نظم اقتصادی جهانی که توسط، برای و به سود شرکت های چند ملیتی طراحی شده بود کمک کردند.
اکنون  نیز ممکن است نتیجه انتخابات های موازی در دو سوی اقیانوس اطلس، یک تغییر نظم بنیادین دوباره باشد. بریتانیا و ایالات متحده هر دو از یک ناخوشی در رنجند: نابرابری مفرط، یک اقتصاد سیاسی که برای اکثر مردم کار نمی کند، نابودی بخش های تولیدی و تضادی شدید بین مرکز مالی و استان ها. همچنین یک فرهنگ شرکتی در هر دو کشور وجود دارد که تحت سلطه صاحبان منافع مالی و طرف های ذینفع قرار دارد که تاراج گسترده کوتاه مدت از مشخصه های آن است. هر دو کشور دارای نسل جوانی هستند که احتمالا با وضعیتی بدتر از والدینشان مواجه اند. هر دو از تشکیلاتی در رنجند که صاحبان ایده ها را بی روحیه و دلزده می کند. افزایش نارضایتی عمومی نمودهای فراگیری به خود گرفته است؛ مثل برگزیت در بریتانیا و ترامپ در ایالات متحده.
از این رو چپ در مسیر قد برافراشتن قرار دارد؛ با پشتوانه ایده ها، انرژی توده ای و سندیت و اصالت. کوربین از طریق یک بسیج بی سابقه و افزایش عضوپذیری حزب توانست خود را به رهبری حزب کارگر برساند. سندرز عمدتا با حضور خود در رقابت های مقدماتی سال ۲۰۱۶ خود که خیزش انرژی رای دهندگان جوان سوخت قابل توجهی به آن رساند، از فردی گمنام  به فرد پیشتاز در رقابت های سال ۲۰۲۰ رسید.
محور رشد هر دوی آنها ایده های اصلاحی متهورانه و روشن بوده است. مانیفست سال ۲۰۱۷ کوربین – «برای خیلی ها نه برای عده ای معدود» – از سوی کسانی به بیرون درز پیدا کرد که یقین داشتند ایده های رادیکال مندرج در آن می توانست نامزدی او را  نابود کند. رسانه های محافظه کار بریتانیا آن را به عنوان یک «یادداشت خودکشی» توصیف کردند و توجه گسترده ای به آن نشان دادند. طعنه آمیز آنکه در نتیجه این کار حزب کارگر در نظرسنجی ها صعود کرد و توانست دستاوردهای انتخاباتی خیره کننده ای به دست آورد. به همین ترتیب ظهور سندرز نیز به دلیل یک کارزار زیرکانه و شخصیتی دلپذیر امکان پذیر شد نه به دلیل نیروی ایده های او و سندیت و اصالتی که خود مدافع آنها بود.
دستورکار اصلی این جنبش های در حال رشد شباهت های تکان دهنده ای با هم دارد. هر دو خواهان احیای سرمایه گذاری های دولتی و تدارک اجتماعی هستند. هر دو خود را متعهد به سرمایه گذاری گسترده در بخش زیرساخت های عمومی می دانند. مانیفست حزب کارگر  خواهان بانک های سرمایه گذاری ملی و منطقه ای می شود. در اینجا «برنامه اصلاحات جدید سبز»  تفکر مشابهی را در بریتانیا موجب شده است. هر دو خواهان مزایای مادی مستقیم نظیر کالج های بدون شهریه، مراقبت های درمانی رایگان برای کودکان، مراقبت های درمانی برای همه در ایالات متحده و تقویت  سرویس سلامت ملی بسیار محبوب در بریتانیا هستند. هر دو خواستار  افزایش قابل توجه حداقل دستمزد و اصلاحاتی هستند که به کارگران قدرت سازماندهی و چانه زنی جمعی را بدهد. هر دو جنبش بر افزایش مالیات ها برای ثروتمندان و شرکت ها اتکا دارند و هر دو به نابرابری می پردازند و آن را در برنامه خود گنجانده اند.
هم اکنون هر دوی آنها شروع به تمرکز بر اصلاحات ساختاری در شرکت ها برای جبران ناکامی های بازار کرده اند. در میان دمکرات ها سناتور الیزالت وارن  رهبری فراخوانی را در دست گرفته که هدف آن یک دستور کار احیا شده ضد تراست علیه انحصار، وضع مالیات بر سود شرکت ها و در نظر گرفتن کرسی هایی در هیئت مدیره شرکت های بزرگ برای کارگران است.
همزمان با پیشرفت این مباحث در بریتانیا، کوربین و دستیارانش مانیفست خود را برای انتخابات آینده اصلاح و بازنگری می کنند. مانیسفت کوربین خواستار  بازگشت از خصوصی سازی های مصیبت بار تاچر در راه آهن و خدماتی چون آب، برق و پست شده است. این مانیفست تاکید مهمی بر  تقویت موسسات تعاونی و تحت کنترل کارگران و نیز حمایت از کسب و کارهای کوچک دارد. تلاش این مانیفست برای تغییر دادن مشخصات حاکمیتی شرکت ها چیزی است که آن را «صندوق های مالکیت جامع» نامیده است. هر شرکت بزرگی – با بیشتر از ۲۵۰ کارمند – باید ملزم شود یک درصد از سهام خود را هر ۱۰ سال یک بار به یک صندوق ویژه شرکت واریز کند که یک هیئت مدیره منتخب کارگران بر آن کنترل داشته باشند. به عنوان یک سهامدار این صندوق باید سهمی را که دریافت می کند در میان کارگران تقسیم کند. همچنین این صندوق به عنوان تنها سهامدار بزرگ، نفوذ مهمی بر اداره، راهبرد و تصمیمات مربوط به پرداخت دستمزد مدیران شرکت خواهد داشت.
این کار مستلزم تغییرات ساختاری گسترده برای تغییر دادن یک اقتصاد سیاسی است که در راستای منافع جمعیت مزدبگیر کار نمی کند. در بریتانیا حزب کارگرخود را متعهد کرده که دغدغه انتخابات بعدی صرفا خلاص شدن از شر ترزا می نباشد. حزب کارگر به دنبال کسب وکالت برای انجام تغییراتی همه جانبه است.
در ایالات متحده رای دهندگان به حزب دمکرات یک انتخاب خواهند داشت. برخی مثل معاون رئیس جمهور پیشین جو بایدن  و سناتور امی کلوباچر ضرورتا خواهند گفت که مسئله اساسی خلاص شدن از شر ترامپ و بازگشت به قاعده مندی است، در حالی که دیگران کسانی چون سندرز و وارن اصرار دارند که متعهد بودن به یک دستور کار متهورانه هم برای کشور حیاتی است و هم بهترین راهبرد برای کنار زدن ترامپ از سر راه است. چنین اتفاقی تنها در صورتی رخ خواهد داد که افراد مترقی همچنان برای پیش بردن این گفتمان سخت تلاش کنند.
نویسنده: رابرت براوسیج (Robert L. Borosage) نویسنده و فعال سیاسی پیشروی با سابقه
منبع:  yon.ir/pSwHw

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

یک + سیزده =