سر بیپیکری که به امام حسین(ع) سلام داد
به گزارش قائم آنلاین، جعفر طهماسبی ار رزمندگان پیشکسوت تخریب چی لشکر۱۰ سیدالشهدا(ع) در خاطرهای از سلام دادن یکی از همرزمانش به سالار شهیدان پس از شهادت روایت میکند: پیش از عملیات کربلای ۴ بود که شهید حاج ناصر اربابیان معاون گردان تخریب لشکر۱۰سیدالشهدا(ع) من را دید و گفت: «جعفر رفته بودم پادگان دوکوهه و
به گزارش قائم آنلاین، جعفر طهماسبی ار رزمندگان پیشکسوت تخریب چی لشکر۱۰ سیدالشهدا(ع) در خاطرهای از سلام دادن یکی از همرزمانش به سالار شهیدان پس از شهادت روایت میکند: پیش از عملیات کربلای ۴ بود که شهید حاج ناصر اربابیان معاون گردان تخریب لشکر۱۰سیدالشهدا(ع) من را دید و گفت: «جعفر رفته بودم پادگان دوکوهه و سری به تعاون لشکر۲۷ حضرت رسول زدم و روحانی جوانی بود و سلام و علیکی کردیم و وقتی فهمید من از تخریب لشکر۱۰ سیدالشهداء(ع) هستم گفت: سلام ما رو به فلانی برسون .»
پرسیدم: «او کی بود ؟» گفت: «روحانی جوان و جمع و جوری به نام حسن آقاخانی بود.» گفتم: «حاج ناصر کارش رو درست میکردی و میاوردیش تخریب؛خیلی به درد ما میخوره.» این قضیه گذشت و خیلی دوست داشتم شهید حسن را در جبهه و با لباس آخوندی ببینم اما این توفیق نشد و مشغول کار عملیات شدیم و حسن آقاخانی در مرحله پنجم عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید.
شهید حسن ۱۸ سالش بیشتر نداشت که به شهادت رسید. خاطرهای از نحوه شهادت شهید حسن آقاخانی بر سرزبانها است که این مطلب را بنده از سه نفر بلاواسطه شنیده ام. موضوهع از این قرار است: شهید حسن با گلوله توپ مستقیم دشمن سر از پیکرش جدا میشود و بدن بی سرچند قدمی برمیدارد و از حلقوم بریده صدای حسن را میشنوند که میگوید: «السلام علیک یا اباعبدالله.»
۱- از آقای صالحی خوانساری یکی از منبریهای معروف تهران که ایشان از فرزندشان که با شهید حسن در یک حوزه علمیه درس میخواندند و درجبهه همراه ایشان بوده است.
۲- از مداح اهل بیت حاج محمدرضا غلامرضازاده که با دعای کمیلش پشت بقیع و دعای عرفه در عرفات شناخته شده است که ایشان هم در تبلیغات لشکر۲۷ از نزدیک این شهید را میشناختند.
۳- ازمداح اهل بیت حاج جواد علی گلی که ایشان مسئول تبلیغات لشکر۲۷ بودند و از نزدیک شاهد شهادت این عزیز بودند.
همچنین حاج جواد علی گلی میگوید: امام جماعت واحد تعاون لشکر۲۷ حضرت رسول (ص) بود. به او میگفتند حاج آقا آقاخانی، روحیه عجیبی داشت. زیر آتش سنگین عراق در شلمچه شهدا را به عقب منتقل میکرد. در همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش را جدا کرد. من چند قدمیاش بودم. هنوز تنم میلرزد وقتی یادم میآید» از سر بریده شدهاش صدا بلند شد:« السلام علیک یا ابا عبدالله.»
برچسب ها :شلمچه، شهدا،گلوله
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0