محرم، مروج ظلمستیزی و حسینی شدن
به گزارش قائم آنلاین، امام حسین(ع) در میان امامان و پیشوایان اسلامی از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و هست؛ زیرا حیات و بقای اسلام مدیون خون سرخ ریخته شده ایشان در صحرای کربلا و سرهای بر نیزه زده ایشان و یارانش در عراق و شام و تنهای لگدکوب شده به سم اسبان و خون دلهای
به گزارش قائم آنلاین، امام حسین(ع) در میان امامان و پیشوایان اسلامی از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و هست؛ زیرا حیات و بقای اسلام مدیون خون سرخ ریخته شده ایشان در صحرای کربلا و سرهای بر نیزه زده ایشان و یارانش در عراق و شام و تنهای لگدکوب شده به سم اسبان و خون دلهای فرزندان و اسیران است. احیای هر ساله عاشورا به معنای سرمشقگیری از آن امام(ع) و یاران به خون غلتیده و اسیران در شهرها گردیده است. بنابراین، شناخت سبک زندگی ایشان به معنای همان سرمشقگیری است که گام نخست مسلمانی است. بر همین اساس این نوشتار به گوشههایی از سیره آن حضرت درزمینه حفظ حرمت الهی و مبارزه و عزت مداری اشاره دارد.
محافظت بر حدود و حـرمتهای الهی
اسلام شامل مجموعهای از معارف و احکام و بایدها و نبایدها است تا انسان در چارچوب فلسفه معرفتی که از اسلام اتخاذ کرده بتواند هم مسئولیت فردی و هم اجتماعی خویش را بدرستی انجام داده و ضمن تزکیه نفس و خودسازی و حرکت در مسیر کمال و خدایی شدن، در مقام خلافت الهی دیگران را نیز به کمال بایسته و شایسته آنان برساند.
بنابراین، تعصب بر حریم حرمت و حدود الهی که در قالب بایدها و نبایدها تعریف شده بهعنوان یک فرضیه در فرهنگ اسلامی مطرح و در شکل فریضه امر به معروف و نهی از منکر واجب شده است. به این معنا که در زمان تزاحم در مقام عمل، اصالت با این فریضه است و بر هر چیز دیگری مقدم میشود؛ زیرا بقای دین اسلام بر این اصل متکی است و اگر به این اصل توجه و اهتمام نشود، در فرآیندی در قالب تغییرات فرهنگی و اجتماعی ممکن است دین بهطور کامل حذف شود.
از همین رو در برخی از موارد انجام این فریضه حتی به احتمال از دست دادن جان و مال و عرض واجب است؛ در حالی که محافظت بر جان و حفظ حیات، خود بهعنوان اصل اولی مقدم بر خیلی از اصول و امور دیگر است.
در آیات قرآن ضمن تبیین حدود الهی بر حفاظت بر آن و عدم تعدی و تجاوز از خط قرمزهای آن تاکید شده است.(بقره، آیات ۱۸۷ و ۲۲۹ و ۲۳۰؛ نساء، آیات ۱۳ و ۱۴؛ توبه، آیات ۹۷ و ۱۱۲؛ مجادله، آیه ۱؛ طلاق، آیه ۱)
خداوند همچنین در قالب فریضه امر به معروف و نهی از منکر از مسلمانان میخواهد تا ضمن اینکه خود به حدود الهی توجه داشته و از آن تجاوز و تعدی نکنند، دیگران را نیز اجازه ندهند تا خطوط قرمز الهی را در هم شکنند و از آن عبور کنند.(آلعمران، آیات ۱۰۴ و ۱۱۰ و ۱۱۴؛ توبه ، آیات ۷۱ و ۱۱۲؛ حج، آیه ۴۱؛ لقمان، آیه ۱۷)
خداوند حتی در آیات ۱۶۴ تا ۱۶۶ سوره اعراف بیان میکند که گروهی از تارکان امر به معروف و نهی از منکر را به بوزینه تبدیل و مسخ کردیم؛ چرا که تارک این فریضه در حقیقت عامل به منکر و در ردیف آنان است.
در روایات بر اصل حفاظت بر این فریضه در راستای حفظ حدود الهی و احیای دین اسلام تاکید بسیار شده و بقا و سلامت جامعه نیز در گرو آن دانسته شده است. قیام امام حسین(ع) نیز در راستای اجرای این فریضه الهی بوده است.
قیام برای احیاء امربمعروف و نهی از منکر
.
اباعبداللهالحسین(ع) قيام خونين خويش و فلسفه نهضت عاشورا را مرتبط با فریضه امر به معروف و نهی از منکر دانسته که در راستای حركت در مسير نورانى پيامبر خدا (صليالله عليه وآله) و عمل به شيوه امام على(ع)است؛ چرا که قيام كربلا يك نهضت اصلاحى و مبارزه با مفاسد و ظلم بود. اين سخن، پاسخى است به كسانى كه حركت آن حضرت را شورشى بر ضدّخليفه و ايجاد آشوب و بلوا معرفى مىكردند.
امام حسين(ع)فرمود: أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسيرَ بِسيره جَدّى صلي الله عليه و
آله وَأَبىعَلىِ بن أَبىطالِبٍ عليهالسلام؛ مىخواهم امر به معروف و نهى از منكر كرده و به سيره و روش جدّم (رسولاللّه) و پـدرم على بن ابى طالب عمل كنم. (مناقب ابن شهر آشوب ج ۴، ص ۸۹).
امام حسین(ع) نه تنها خود بر معروف الهی پایبند بود و از منکر پرهیز میکرد و دیگران را نیز به معروف فرمان میداد و از منکر باز میداشت، بلکه حتی بهگونهای عمل میکرد تا شرایطی فراهم نیاید تا حریم حرمتی شکسته شود. از همینرو برای محافظت از حرمت حریم مکه ترک حج نمود؛ زیرا دشمنان یزیدی در صدد بودند تا در مکه خون ایشان را بریزند و مرجعیت ایشان را اینگونه با حذف فیزیکی از میان بردارند. در این حال است که ایشان میفرماید: لاَاُقْتَلَ وَاللّهِ بِمَكانِ كَذا أَحَبُّ إِلَىَّ مِنْ أَنْ أُسْتُحِلَّ بِمَكَّه؛ به خدا سوگند اگر در چنين مكانى (خارج از مكه) كشته شوم، بهتر از آن است كه با كشتن من حرمت مكه شكسته شود. (معالى السبطين، ج ۱ ص ۲۴۶)
این عمل امام حسین(ع) از آنجا مهم و ارزشی است که ایشان براساس حکم الهی وجوب حفظ احترام اماكن مقدّسه عمل کرده است؛ زیرا مكّه و حرم امن الهى از مقدّس ترين جاهاست و احكام خاصّى دارد.
تلاش برای حفظ حرمت سرزمین وحی
امام حسين(ع) وقتى آگاه شد كسانى به دستور يزيد قصد دارند آن حضرت را در مكّه به قتل برسانند، روز هشتم ذىحجّه (روز ترويه) از مكّه خارج شد و به سوى عراق حركت كرد. اين سخن را امام در پاسخ كسانى بيان فرمود كه مى پرسيدند: چرا در چنين روزهايى كه مردم از هر جايى به مكّه مى آيند، ایشان مكّه را ترك مى كنند و از انجام عمل عبادی حج سر باز میزنند؟.
از نظر آن حضرت(ع) حفظ حرمت حریمها و حدود الهی در هر حال واجب است و همانطوری که خود ایشان حریمشکنی نمیکند و حریم شکنان را براساس فریضه امر به معروف، سرزنش و توبیخ میکند و در عمل باز میدارد، همچنین به خود اجازه نمیدهد تا زمینهساز حرمتشکنی دیگران باشد. بقای آن حضرت(ع) در مکه و انجام فریضه حج، زمینهساز آن بود که ترور ایشان در آنجا انجام گیرد و حرمت حریم الهی در موسم حج شکسته شود در حالی که خداوند مکه را خانه امن الهی قرار داده (آلعمران، آیه ۹۷) و حتی جان هر گیاه و جانوری محفوظ است و کسی نمیتواند شاخهای از درخت سبزی بشکند یا جانوری حتی شپش و مانند آنها را بکشد؛ چه رسد که خون انسانی ریخته و حرمت حریم مکه شکسته شود. (نگاه کنید: کتاب حج، احکام حج و مناسک آن)
زندگی و مـرگ بـا عـزّت
انسان با عزت، خویش را حفظ میکند. خداوند مومن را عزیز میدارد و در آیه ۸ سوره منافقون میفرماید: عزّت از آنِ خدا و از آنِ پيامبر او و از آنِ مؤمنان است.
شکی نیست که مصداق اتم و اکمل مومن در آیه فوق همان امامان معصوم هستند.
مرگ عزتمندانه شرافت دارد بر زندگی ذلتآمیز
بنابراین آنان در حیات و ممات خویش دنبال عزت بودند و از خداوند عزت بدون ذلت را میخواستند. امام حسين(ع) به حرّ درباره مرگ عزتمندانه فرموده است: لَيْسَ شَأْنى شَأْنَ مَنْ يَخافُ الْمَوْتَ، ما اَهْوَنَ الْمَوْتُ عَلى سَبيلِ نَيْلِ الْعِزِّ وَ إِحْياءِ الْحَقِّ… اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى؟ هَيْهاتَ طاشَ سَهْمُكَ وَ خابَ ظَنُّكَ، لَسْتُ اَخافُ الْمَوْتَ، إِنَّ نَفْسى لَأَكْبَرُ مِنْ ذلِك وَ هِمَّتى لَأَعْلى مِنْ أَنْ أَحْمِلَ الضَّيْمَ خَوْفاً مِنَ الْمَوْتِ وَ هَلْ تَقْدِرُون عَلى اَكْثَرَ مِنْ قَتْلى؟؛ من آن نيستم كه از مرگ بترسم، هر مرگى در راه رسيدن به عزّت و احياى حق چه آسان است!… آيا مرا از مرگ مى ترسانى؟ هيهات كه تيرت به خطا رفت و پندارت ناكام ماند، من از مرگ نمى هراسم، روحم برتر و همّتم والاتر از آن است كه از بيم مرگ زير بار ستم بروم، آيا شما به بيشتر از كشتن من توان داريد؟ (احقاق الحق ۱۱: ۶۰۱ موسوعه كلمات الامامالحسين: ۳۶۰)
امام حسين(ع) در جایی دیگر فرمود: أَلا وَإنَّ الدَّعِيَ ابْنَ الدَّعِىِّ قَدْ تَرَكَنى بَيْنَ السِّلَّهًْ وَالذِّلَّهًْ وَهَيْهاتَ لَهُ ذلِكَ مِنّي، هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّهُ؛ آگاه باشيد كه زنازاده فرزند زنازاده (ابن زياد) مرا بين شمشير آخته و ذلّت، مخيّر كرده است. دور باد براى او تسليم شدن از سوى ما، زير بار ذلّت و خوارى رفتن از ما دور است. (احتجاج طبرسى ص ۳۳۶)
گر جز به كشتنم نشود دين حق بلند
اى تيغها بياييد بر فرق من فرود
بر ما گمان بردگىِ زور بردهاند
اى مرگ! همّتى، كه نخواهيم اين قيود
ابنزياد كه والى كوفه و گماشته يزيد بود، وقتى سيدالشهدا(ع)به سرزمين كربلا رسيد، از آن حضرت خواست كه با يزيد بيعت كند، يا آماده جنگ باشد. امام، راه دوّم را برگزيد و تا آخرين قطره خون جنگيد، ولى زير بار ذلّت حكومت آن فرومايگان ظالم نرفت و اين درسى براى همه امت اسلام بود كه: «مرگ شرافتمندانه، بهتر از زندگى همراه با ذلّت است».
مبارزه با سیاستهای اموی
سیاستهای اموی شامل دین زدایی و اسلام زدایی و مخالفت علنی و صریح با اهل بیت(ع) و فرزندان رسولالله(ص) بود. آنان به اشکال مختلف بر آن بودند تا چیزی از نام اسلام باقی نماند و آن را به تعبیر امام علی(ع) به مانند پوستین وارونه بر تن امت کنند تا هم زشت نماید و هم تاثیری بجا نگذارد. اسلام آمریکایی امروز نیز چنین خصوصیاتی دارد؛ زیرا از اسلام جز تکفیر و جهاد علیه مسلمانان و قتل بیگناهان و فاقد هرگونه عقلانیت نمایش نمیدهد؛ این گونه است که هم کارکرد مثبت و سازنده خود را از دست میدهد و هم بسیار زشت میشود، بهطوری که دیگر نیازی به دشمن بیرونی برای اسلام هراسی نیست؛ زیرا اسلام آمریکایی با مسلمانان و پیروان خودش به اندازه کافی چنان میکند که دیگر کسی به اسلام گرایش پیدا نکند و چنان زشت و بد و غیرمعقول نمایانده میشود که هر عاقلی را از خود فراری میدهد و از زیبایی نیز هیچ ندارد تا موجب گرایشی شود.
یکی از سياستهای آلاميّه «على زدايى» بود. در مقابل، خطمشى اهل بيت(ع) مطرح ساختن نام «على» و فضايل آن حضرت بود. نام امام سجاد، امام رضا و امام هادى نيز «على» بود. نامگذارى فرزندان به اين نام نيك و زيبا، هم دليل علاقه به آن حضرت است، هم مقابله با خط انحرافى دشمنان على(ع) بهشمار میرود.
امام سجاد(ع) فرمود: أَتَيتُ مَروانَ فَقالَ لى: مااسْمُكَ؟ فَقُلت: عَلِىُّ بنُ الْحُسَينِ. فَقالَ: ما اسْمُ أَخيكَ؟ فَقُلتُ: عَلِىٌّ. قالَ: عَلِىٌّ وَ عَلِىٌّ ؟! … ـ قالَ: فَرَجَعتُ اِلى أبى فَأَخبَرتُهُ فَقالَ [الْحُسَينُ(ع)]:. .. لَوْ وُلِدَ لى مِائهٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لا أُسَمِّىَ اَحَدا مِنْهُمْ إِلاّ عَليّا؛ روزى كه معاويه مروان حكم را بر مدينه گماشت براى جوانان قريش حقوقى معين نمود، من رفتم، مروان اسم مرا پرسيد: گفتم: على. گفت: پس اسم برادرت؟. گفتم: على. گفت: على و على؟ (پدرت چه قصدى دارد كه نامى جز على بر فرزندانش نمىگذارد؟!.)
امام سجاد(ع)مى فرمايد: به خانه برگشتم و سخن مروان را براى پدرم بازگو كردم، پدرم فرمود: اگر حتى صد فرزند برايم بود؛ دوست داشتم بر هيچ يك نامى جز على ننهم. (موسوعه كلمات الامامالحسين ص ۲۴۶، الكافى ج۶، ص۱۹)
بنابراین، یکی از راههای مبارزه با سیاستهای دین زدایی و معارف و فرهنگ اهلبیت عصمت و طهارت(ع) انتخاب نامهای امامان(ع) برای کودکان است. از این سیاستهای امام حسین(ع) میتوان درسها آموخت و در سبک زندگی اسلامی از آن بهره گرفت. از آنجا که منافقان در هر زمانی به شکلی رفتار و عمل میکنند که شناخته نشوند، ولی برخی از مسائل است که آنان را افشا میکند. بهعنوان نمونه امام حسین(ع) با اشاره به معیارحق و باطل بودن امام علی(ع) میفرماید: ما كُنّا نَعْرِفُ الْمُنافِقينَ عَلى عَهْدِ رَسُولِاللهِ إلّا بِبُغْضِهِمْ عَلِيّا وَوُلْدَهُ(ع)؛ ما در زمان پيامبر(ص) منافقين را جز به سبب دشمنى آنان با على و اولادش نمى شناختيم. (عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۷۲)
این امر براساس حديث پيامبر است که فرموده است: «يا على! جز مؤمن تو را دوست نمى دارد و جز منافق كسى دشمن تو نمى شود»(کنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۲۰، حديث ۳۶۳۸۵ و ص۱۱۷، حديث ۳۶۵۲۹، و الصواعق المحرقه، ص۱۸۸، حديث ۸٫) از اين رو حبّ و بغض نسبت به امام على(ع) و فرزندان پاك او يك معيار و شاخص براى شناخت افراد مؤمن و منافق بود. على(ع) و اولاد معصوم آن حضرت، تجسّم حق و ايمان بودند.كسانى كه با آنان دشمنى مى ورزيدند، بهرهاى از اسلام نداشتند و اگر هم در ميان مؤمنان بودند، حركتى منافقانه داشتند و علىرغم اسلام ظاهرى، در دلشان نفاق بود.
اینکه در روایت مرگ بدون معرفت امام(ع) به مرگ جاهلی همانند شده ، از آن روست که امام(ع) در هر زمانی معیار حق و باطل است و کسی که بدون معرفت امام(ع) میمیرد در حقیقت حق و باطل را در زمان خود نشناخته است. همچنین نمیتواند منافق را از مومن تشخیص دهد و با او همراهی کند، در حالی که در جامعه اسلامی مسلمان ممکن است منافق یا مومن باشد.
از جمله سیاستهای امام حسین(ع) علیه سیاستهای اموی روش و سيره پدرش علی(ع) بود. امام حسـين(ع)خود در جواب معاويه كه گفت حُـجر و اصحابش را كشته و كفن و دفن كرديم، مىفرمايد: خَصْمُكَ الْقَوْمُ يا مُعاوِيَهًُْ، لكِنَّنا لَوْ قَتَلْنا شيعتَكَ ما كَفَّنّاهُمْ وَلاصَلَّيْنا عَلَيْهِمْ وَلاقَبَّرْناهُمْ؛ اى معاويه، مردم دشمن تواند، ولى ما اگر پيروان تو را بكشيم، آنان را كفن نمىكنيم، بر آنان نماز نمىخوانيم و به خاك نمىسپاريم. (احتجاج طبرسى ص ۲۹۶)
حجربن عدى و ياران او در برابر ظلمهاى معاويه قيام كردند و به دست نيروهاى معاويه دستگير و به فرمان او شهيد شدند. اينكه امام مىفرمايد: ما اگر در نبردى با شما، كسانى را از شما بكشيم، نه بر آنان نماز مىخوانيم و نه آنان را دفن مى كنيم، اشاره به اين دارد كه ما شما را مسلمان نمىدانيم تا حرمتى داشته باشيد و كشتههاى شما چون در مبارزه با حق و جبهه خدايى كشته مىشوند، مثل مشركانند كه به خاك سپرده نمىشوند و نماز بر آنان خوانده نمىشود.
از جمله سیاستهای امام حسین(ع) علیه سیاستهای اموی بيعت نكردن با آنان بهعنوان ترک بیعت با ظالمان است. در زمانی که والى مدينه، پس از مرگ معاويه، در پى نامهاى كه از يزيد دريافت كرد، مىخواست به زور از امامحسين(ع) بيعت بگيرد. سيدالشهدا بهعنوان حجت خدا و امام معصوم، خلافت و رهبرى جامعه را حق الهى خود مىدانست و زير بار آن بيعت نرفت و سخنش آن بود كه ديگران بايد با آن حضرت بيعت كنند و او را خليفه پيامبر بدانند، نه آنكه امام، با كسانى همچون يزيد كه غرق در فساد و ظلم و گناه بودند، بيعت كند!
امام حسين(ع) در جواب درخواست بيعت با يزيد فرمود: مِثْلى لايُبايِعُ لِمِثْلِهِ وَلكِنْ نُصْبِحُ وَتُصْبِحُونَ وَنَنْتَظِرُ وَتَنْتَظِرُونَ أَيُّنا أَحَقُّ بِالْخِلافَهًِْ وَالْبَيْعَهًِْ؛ شخصى مثل من هرگز با كسى مثل او (يزيد) بيعت نمىكند، لكن ما و شما فردا خواهیم دید كه كدام يك از ما به خلافت و بيعت شايستهتر است. (فتوح ابناعثم ج ۵، ص ۱۴)
برخورداری ازعلوم الهی
رفتار و اخلاق و گفتار امامان(ع) حجت است؛ زیرا آنان معصوم هستند(احزاب، ایه ۳۳)، و جزو اولوا الامر بهشمار میروند (نساء، آیه ۵۹)؛ و همانند پیامبر(ص) اسوه حسنه (احزاب، آیه ۲۱) بوده و برخوردار از علوم لدنی الهی هستند. بنابراین، هرگز سخنی نمیگویند یا کاری نمیکنند که بر خلاف حکم الهی و از روی جهالت باشد. آنان از سوی خداوند به علوم غیب آگاه میشوند؛ زیرا مورد رضایت الهی بوده (انبیاء، آیه ۲۸) و در مقام نفس مطمئن راضیه و مرضیه (فجر، آیات ۲۷ تا ۳۰) هستند.
جعيد همدانى از ياران امام حسين(ع) در كربلا مى گويد: قُلْتُ لِلْحُسَيْنِ: جُعِلْتُ فِداكْ بِاَىِّ شَىٍْ تَحْكُمُونَ؟ قالَ: ياجُعَيْدُ نَحْكُمُ بِحُكْمِ آلِ داوُدَ فَإذا عَيَينا عَنْ شَىْ ءٍ تَلَقّانا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ؛ به امام حسين(ع) گفتم: فدايت شوم، شما با چه چيزى حكم مى كنيد، فرمود: ما به حكم آل داود حكم مى كنيم و وقتى از چيزى عاجز مى شويم روحالقدس به ما مى رساند. (موسوعه كلمات الامامالحسين، ص۶۴۶، بصائرالدرجات، ص۴۵۲)
برچسب ها :اسلام، تشیع، سیدالشهداء
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0