کد خبر : 180678
تاریخ انتشار : شنبه 7 سپتامبر 2019 - 8:50
-

شمر و شمرهای زمانه چگونه در برزخ عذاب می‌شوند؟

شمر و شمرهای زمانه چگونه در برزخ عذاب می‌شوند؟

به گزارش قائم آنلاین، علامه امینی رحمت الله ارادت خالصانه‌ای به اهل بیت عصمت و طهارت داشت؛ آقازاده محترم ایشان آقای حاج شیخ رضا امینی نقل میکند: پدرم در آخرین بیماری؛ روی تخت در تهران خوابیده بود؛ به من فرمود: رضا؛ من این داغ و عقده‌ی دلم را از کربلا نگشوده ام؛ من برای سیدالشهدا

به گزارش قائم آنلاین، علامه امینی رحمت الله ارادت خالصانه‌ای به اهل بیت عصمت و طهارت داشت؛ آقازاده محترم ایشان آقای حاج شیخ رضا امینی نقل میکند:

پدرم در آخرین بیماری؛ روی تخت در تهران خوابیده بود؛ به من فرمود: رضا؛ من این داغ و عقده‌ی دلم را از کربلا نگشوده ام؛ من برای سیدالشهدا علیه السلام در عمرم گریه سیری نکرده ام با خداوند عهد کرده ام که اگر خوب شدم؛ پنج سال در کربلا ساکن شوم؛ شاید گریه سیرے بکنم. و این عقده دلم را به پایان برم.
و اینک یکی از رؤیاهای عجیب علامه امینی را که از زبان خودشان نقل شده و حاکی از رابطه مخصوص او با خاندان نبوت است را نقل می‌کنیم:

ایشان فرمودند: مدت‌ها فکر می‌کردم که خداوند چگونه شمر را عذاب می‌کند؟ و جزای تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام را چگونه به او می‌دهد؟!.

شب هنگام در عالم خواب دیدم آقا امیرالمؤمین علیه السلام در مکانی خوش آب و هوا؛ روی صندلی نشسته و من هم به خدمت آن جناب ایستاده ام. دو کوزه نزد ایشان بود؛ فرمودند: این کوزه ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار شاداب در اطراف آن بود؛ که صفا و شادابی محیط و گیاهان؛ قابل بیان و وصف نیست.

کوزه‌ها را برداشته و رو به آن محل نهادم. آن‌ها را پر آب نمودم. حرکت کردم تا به خدمت آقا امیرالمؤمنین علیه‌السلام بازگردم.

ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاد ، و هر لحظه هوا گرم تر و سوزندگی صحرا بیشتر میشد.دیدم کسی از دور به طرف من می آید. هرچه به من نزدیک تر می‌شود، هوا گرم تر می‌گردد،گویی این حرارت از آتش اوست.

در خواب به من الهام شده بود که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا علیه السلام است، وقتی به من رسید ، دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب گیرد، من مانع شدم و گفتم‌: اگر هلاک هم شود نمی‌گذارم از این آب قطره‌ای بنوشی.

حمله شدید به من کرد و من ممانعت می نمودم دیدم اکنون کوزه ها را از دست من میگیرد ،آن هارا چنان به هم کوبیدم که کوزه ها شکسته و آب آن ها به زمین ریخت.

چنان آب کوزه ها بخار شد که گویی آبی در آن ها نبوده است، او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی اندازه غمیگن و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر آشامیده و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر چنان آب استخر ناپدید گردید که گویی سال هاست یک قطره آب در آن نبوده.
درختان هم خشک شده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راهی ڪه آمده بود بازگشت، هرچه دور تر میشد ، هوا رو به صافی و شادابی میگذاشت و درختان و آب استخر به طراوت اول باز گشتند.

به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم ، حضرت فرمودند:
خداوند متعال این چنین شمر ملعون را جزا و عقاب می‌دهد اگر یک قطره آب استخر را می‌نوشید از هر زهری تلخ تر و از هر عذابی برای او دردناک تر بود، بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

شانزده + هجده =