شغل: معلم، مسافرکش، کارگر
به گزارش قائم آنلاین، روزنامه اعتماد نوشت: «اواخر سال گذشته وقتی که هنوز صندلی وزارت آموزش و پرورش در اختیار سیدمحمد بطحایی بود، یک ساعتی وقت برای مصاحبه با ویژهنامه نوروزی «اعتماد» گذاشت تا تصویری از آن چه در سال ۹۷ بر آموزش و پرورش گذشته است، ارایه دهد. در آن مصاحبه بخشی از سوالها
به گزارش قائم آنلاین، روزنامه اعتماد نوشت: «اواخر سال گذشته وقتی که هنوز صندلی وزارت آموزش و پرورش در اختیار سیدمحمد بطحایی بود، یک ساعتی وقت برای مصاحبه با ویژهنامه نوروزی «اعتماد» گذاشت تا تصویری از آن چه در سال ۹۷ بر آموزش و پرورش گذشته است، ارایه دهد. در آن مصاحبه بخشی از سوالها مربوط میشد به موضوع خرید خدمت از بخش خصوصی و آن حرف معروف حسن روحانی در جلسه تقدیم لایحه بودجه به مجلس که گفته بود ۴ میلیون تومان سرانه سالانه هر دانشآموز را از بیتالمال میدهیم و میتوانیم آن را به یک میلیون تومان برسانیم و این گونه بحث خرید خدمات را بدون اشاره به عوارض جانبیاش به عنوان یکی از دستاوردهای دولت معرفی کرد.
وزیر سابق آموزش و پرورش در آن مصاحبه بحث خرید خدمت را این گونه توضیح داد: «فرض کنید ما در ادارههایمان مهندسانی داریم که کارشان سرکشی مرتب به مدارس است و این که کیفیت فضا، امکانات و تجهیزات را کنترل کنند؛ خب این مهندسان دارند از ما حقوق میگیرند. اگر شما با هزینه کمتر با شرکتی خارج از آموزش و پرورش قرارداد ببندید و وظیفه نظارت و نگهداری از مدارس را به جای این که ما انجام دهیم به آنها بسپاریم، چون مثلا آنها حاضرند با ۷۰ درصد هزینه این کار را انجام دهند، طبیعی است که همین کار را بکنیم. خرید خدمات آموزشی چنین ماهیتی دارد اما سوءبرداشتهایی از این موضوع شد. خرید خدمات به این معنا نیست که دولت از فردا بگوید شما همه آدمها را بیرون کن و به جای این که از معلمهایی با میانگین حقوق ۳ میلیون تومان استفاده کنی برو از کسی که یک میلیون تومان میگیرد استفاده کن. باز هم میگویم در مواردی که با حفظ کیفیت میتوانید با هزینه کمتری خدمت آموزشی و پرورشی و اداری را انجام دهی برو خرید خدمات انجام بده.»
و بعد در پاسخ به این که «چگونه چنین چیزی ممکن است که با یک سوم هزینه کیفیت را هم حفظ کرد؟ پاسخ داد: «با خونسردی تمام و به سادگی!»
حالا ۵ سال از آغاز طرح میگذرد و کمتر از یک سال از پاسخهای سید محمد بطحایی به سوالات «اعتماد». امروز معلمهایی که از آغاز طرح خرید خدمات آموزشی همراه آموزش و پرورش بودهاند میگویند که این طرح نه ساده بوده است و نه با خونسردی توانسته است اهدافش را محقق کند. در این سالها آنها شاهد بودهاند که شکاف زمانی میان پرداخت حقوقهایشان مدام بیشتر و بیشتر شده است و کیفیت جذب نیروهای جدید توسط طرح کمتر و کمتر. سه معلم از دو استان یزد و سیستان و بلوچستان با «اعتماد» گفتوگو کردند و چند معلم از دیگر استانها اگر قرارداد یا فیش حقوقی داشتند، فرستادند تا صدایشان شنیده شود.
«من خودم سرویس مدرسه برداشتم که حداقل حقوق داشته باشم، چون متاهل هستم. خیلی از افراد شغل دوم دارند شاید به شغل معلمیشان هم صدمه بزند اما چارهای ندارند.» مرد جوان یکی از همان کسانی است که از ابتدای طرح خرید خدمات آموزشی که در زمان وزارت علیاصغر فانی و با نام متفاوت آغاز به کار کرد جذب شد. حالا علاوه بر معلم خرید خدمتی عنوان راننده سرویس مدرسه را دارد تا بخشی از کاستیهای حقوق ۹۷۰ هزار تومانیاش را جبران کند و البته آن چاله زمانی که میان این حقوق تا آن حقوق دست خالی میگذاردش: «به ما بر پایه ۲۱ روز کارکرد حقوق میدهند. حقوق سال پیشمان ۹۷۰ هزار تومان بود. به صورت میانگین هم تا هفت ماه معوق دارد. هیچ وقت نشده این عدد مثلا به ۴ ماه برسد. پنجشنبه و جمعه و تعطیلات عید و تابستان نه بیمه داریم و نه حقوق. همین الان هم هر چه مدیر و والدین راضی باشند، میتوانند بگویند دیگر به شما نیاز نداریم. خیلی پیش آمده که همکاران ما با سوابق خوب ۳۱ شهریور بهشان گفتهاند امسال نمیخواهد بیایید. حرف حرف موسس است؛ هیچ کدی نداریم، هیچ سابقهای در آموزش و پرورش نداریم که تحت حمایت کسی باشیم. بعضا پول بیمه را هم از خود معلمان میگیرند.»
چرا حقوقش را هنوز به رقم سال قبل میگوید، امسال هنوز افزایش حقوق نداشتهاند؟ خودش هم نمیداند چون در هفته اول مهر ماه ۹۸ که به این سوالها پاسخ میدهند هنوز پولی بابت ماههای امسال نگرفته است: «هفته پیش مثلا حقوق ماه اسفند سال پیش را ریختند. سال ۹۸ که حقوقی دریافت نکردهایم که ببینیم چند میدهد. تهران یک مبلغی است، اصفهان یک مبلغ دیگر و خراسان هم یک مبلغ دیگر. همه جا با هم فرق دارد.»
می گوید سال ۹۳ که وارد طرح شد مجبور شده از «هفتخان رستم» بگذرد، ساعتها دوره آموزشی آن هم با داشتن رشته مرتبط که البته از نظرش جزو نقطه قوتهای ابتدایی طرح بود، همین بود که از نظر او باعث میشد هر کسی نتواند به عنوان معلم سر کلاس برود اما هر چه گذشت انگار آن سختگیریهای اولیه هم دیگر جای خودشان را به گرفتن نیروهای بیشتر دادند و از دو سال پیش دیگر از آن خانها خبری نیست.
حقوق ۹۷۰ هزار تومانی را ۵ ماه یک بار گرفتن و بیمه ناقص و همه این نقاط ضعفی که میگوید موضوعاتی است که در صحبتهای همه این معلمها تکرار میشوند و همین موضوع یک سوال را باقی میگذارد: چرا در طرح ماندهاید؟ جواب معلم یزدی این است: «من خودم به شغل معلمی علاقه داشتم؛ شعار نمیدهم، شهید رجایی میگفت به معلمی به عنوان شغل نگاه نکنید به عنوان عشق نگاه کنید. برای من همین بود، ارتباطی که با بچههای این سن برقرار کردم خیلی خوب بوده و فکر میکنم در کارم موفق بودهام. این ه ماندهام و دارم ادامه میدهم به خاطر روزنه امیدی بود که همان سال ۹۳ وجود داشت؛ میگفتند ادامه بدهید احتمال استخدامتان هست چون آموزش و پرورش خروجی زیاد دارد اما ورودی ندارد. هیچ کس نگفت این چاه عمیقی است که دیگر برگشتی ندارد، چون هر سال میگویی نکند امسال شروع کنند به جذب و من اگر از طرح خارج شوم بگویند دیگر تو را نمیگیریم! الان فقط به خاطر همین ماندهام.»
هرچه نیرو کمتر، سود موسس بیشتر
خانم معلم با کارشناسی روانشناسی و کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی کارش را از همان آغاز طرح شروع کرد؛ زمانی که در استان یزد فراخوان جذب نیرو دادند زمانی که ورود به طرح چندان هم کار آسانی نبود: «اواخر شهریور ۹۳ دوره گذاشتند و من هم مشغول شدم. آن زمان ۲۰ آیتم در نظر میگرفتند از مقطع تحصیلی تا معدل و ارتباط رشته تحصیلی و غیره. فیلتر محکمی گذاشته بودند که هر کسی نمیتوانست از آن بگذرد. موسس بر اساس امتیازها رتبهبندی و دستچین کرد. دورههای ما تا انتهای سال تحصیلی ادامه داشت که با توجه به پایهای که موسس تعیین میکرد دوره مربوط به همان دوره را گذراندیم مثلا اول ابتدایی یا ششم ابتدایی. اوایل هم خوب بود طرح با اسم بسته حمایتی در دوره آقای فانی کلید خورد، حقوق به موقع بود و گاهی فقط یکی دو ماه تاخیر داشت، ۹ روز از بیمه را از حقوقمان کم میکردند و باقی را موسس میداد که سر اینها هم توافق کرده بودیم. دو سال که گذشت مجلس فشار آورد که دولت دارد خصوصیسازی میکند و سر و صدای عجیبی شد. آن زمان خانم گرد مسئولیت داشت و چند بار مصاحبه مفصل کرد و گفت که خرید خدمات میکند و اصلا بحث خصوصیسازی نیست از آن به بعد هم طرح با اسم خرید خدمات آموزشی ادامه پیدا کرد.»
اگر حالا کسانی هستند که با زیر یک میلیون تومان مشغول کار هستند پس در شروع طرح چقدر حقوق میگرفتند؟ خودش در حال حاضر یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان حقوق میگیرد، رقم البته مربوط به آخرین حقوق دریافتیاش برای اسفند سال گذشته است: «ما با ۵۰۰ هزار تومان شروع کردیم ولی مثلا در استان گلستان همکارانی داریم که با ۲۰۰ هزار تومان شروع کردند و الان به ۵۰۰ هزار تومان رسیدهاند. از سال دوم به بعد هم میزان فاصله بین دریافتیها به ۷ ماه رسید در این میان یک ریال هم نمیدهند.»
بعد میگوید که چون اکثریت نیروهای طرح زنان هستند اعتراض شدیدی هم در میان نبوده است: «ما هم که میرفتیم اعتراض کنیم به ما میگفتند آموزش و پرورش همین است، اولش سختی میکشید اما بعد استخدام میشوید. یک در بهشتی به ما نشان دادند و حالا که ۵ سال گذشته میگویند ما نبودیم! ما جایی قول استخدام ندادیم اما حرفهای آن اول در خاطر همه ما حرف است. دائم برای این که جواب ما را بدهند به حرف مقام معظم رهبری اشاره میکنند که به دانشگاه فرهنگیان تاکید داشتهاند اما این فقط برای این است که صورت مساله را برای خودشان پاک کنند. ما گفتیم با این که در این ۵ سال بالای هزار ساعت دوره دیدهایم، اگر مشکل این است که جذب فقط از طریق دانشگاه فرهنگیان باید باشد بیایید با توجه به سال ورود به طرح و معدل و ارزشیابیهای طول سال، پلکانی ما را جذب کنید و بعد در دانشگاه فرهنگیان هم دوره ببینیم. نیروی جوانی که انگیزه کار داشته را گرفتهاید، از او بیگاری کشیدهاید و حالا هم هیچ.»
حسش این است که از انگیزههایش سوءاستفاده شده است، انگیزههایی که بین خیلی از همکارانش دیده بود و حالا از آن خبری نیست: «مسئولان دولتی میگفتند بیایید دست کمک به دولت بدهید، همین آقای روحانی بارها گفت بیایید کمک کنید اما متاسفانه تخلفات طرح خیلی زیاد بود. بیمههایمان ناقص است نه عید و نه تابستان و نه روزهای تعطیل و نه آخر هفته، برایمان بیمه رد نمیشود.»
و باز تکرار میکند اینکه زنها در این طرح بیشتر مشغول به کار هستند و «فقط آمدهاند که معلم شوند» صدای اعتراضها هم بلند نیست. چون به عقیده او «زنان پولش را شاید برای گذران زندگی نیاز ندارند.» اما برای آنها که کار میکنند و از قضا به پول معلمیکردنشان احتیاج دارند چه؟ برای معلمهایی که فارغ از زن یا مرد بودن و خرج خانواده را دادن یا ندادن باید به فکر آینده این کار باشند اوضاع چطور است؟ «یک تعدادی هستند که از سال ۹۳ ماندهاند اما یک سری بعد از سال سوم از طرح خارج شدند اما این قدر بیکاری هست که اگر به خود شما بگویند بدون گزینش و دوره و رشته مرتبط بیا سر کار ممکن است دو، سه ماهی دیر شود اما سوخت و سوز ندارد و تهش هم استخدام میشوی خداوکیلی شما نمیرفتی؟ بله چهار نفر خسته میشوند و میروند کنار اما بقیه میآیند.»
اتفاقا در مواردی ماندن در طرح برای زنان سختتر هم میشود، زمانی که قرار است مادر شوند: «ما مرخصی زایمان نداریم. هی تاکید میکنند که نسل ما باید جوان باشد باید رشد جمعیت صفر نباشد ولی اینها اگر بو ببرند کسی باردار شده میگویند خوش آمدید! دیگر قرارداد نمیبندند. میگویند دو هفته میروی مرخصی زایمان اگر طولانیتر شد دیگر برنگرد. همکارم همین امسال روز اول مهر آمد مدرسه و موسس بهش گفت شما بارداری برو خانه.»
بعد میگوید که قراردادشان و نوع کارشان ترکیبی شده است از همه چیز و هیچ چیز یا به قول خودش نوع قراردادشان «شتر گاو پلنگ» است: «میگویند طبق قانون کار قرارداد میبندیم. میگوییم خدا خیرتان بدهد. اما برای ما حق سنوات نصف است، حق اولاد نصف است، عیدی هم نصف است. میگویند هر کارگر ۴۴ ساعت کار میکند شما ۲۸ ساعت برای همین نصف میشود. من در یکی از همین جلسهها گفتم ما پنج روز در هفته سر کار میرویم، تعداد ساعت کار مدرسه هم مشخص است. در ابتدایی من هم دارم عین نیروی رسمی کار میکنم اصلا اضافه کار از کجا بیاورم؟ یا ما را معلم حساب کنید یا کارگر. اما نه این هستیم و نه آن، هر جوری که به نفعشان باشد حساب میکنند. مهر میروی سر کار، بهمن برایت قرارداد میفرستند یعنی آخر دوره قرارداد را میدهند دستت که قبلش اگر مشکلی پیش آمد دستت به جایی بند نباشد!»
در آن سوی معلمهای خرید خدمت دسته موسسان قرار دارد. موسسان قرار است معنای موسسان مدارس غیرانتفاعی بدهد که با قراردادی به عنوان پیمانکار آموزش و پرورش یک سوم بودجه سرانه دانشآموزان را میگیرند تا مدارس را در اختیار دولت قرار دهند. این یکی دیگر از ئ – به گفته این معلم – «تخلفات» طرح است که حالا موسسانی هستند که بدون آوردن هیچ مدرسهای تنها پول میگیرند و نیرو جذب میکنند و آن گونه که او ادعا میکند در ساختمانهای مدارس دولتی مشغول کار هستند. آن پول هم البته هر چه تعداد نیروی کمتری را پاسخگو باشد، سود بیشتری به دنبال دارد: «امسال در همین مرکز استان یزد هم معاونتها را کم کردند، معلم ورزش نداریم. خودمان باید بچهها را ورزش دهیم. ۳۶ نفر دانشآموز در کلاس اول هست، تازه دارند حروف را یاد میگیرند و حداقل قبلا وقتی میرفتند زنگ ورزش ما مشقهایشان را میدیدیم الان باید خودمان برویم و بچهها را ورزش بدهیم چون معلم ورزش اول تا سوم حذف شده. یک پولی به عنوان قرارداد حجمی به موسس میدهند و مثلا دو تا مدرسه حالا میخواهی ۵۰ نیرو بگیر یا ۱۰ نیرو. خب او هم میگوید اگر ورزش نیرو نگیرم و معاونها را کم کنم و کلاسها را دو تا یکی کنم خب حقوق کمتری میدهم و پولش را میگذارم توی جیبم. حتی ریالی هم بابت ساعت ورزش نمیدهند.»
معلمی به جای بیکاری
لیسانس علوم تربیتی دارد. ۲۸ ساله است و در منطقه بلوچستان استان سیستان و بلوچستان زندگی میکند. در روزهای اول و وسط هفته معلم خرید خدمتی است، در روزهای آخر هفته و تعطیلات مسافرکش، چون نمیشود با درآمد کمتر از ۶ میلیون تومان در سال زندگی کند: «آخرین حقوقی که گرفتم خرداد بود، قبلش هم برج ۱۰ حقوق گرفتم. برای متاهلها یک مبلغ است، آنهایی که فرزند دارند یک مبلغ است و برای کسانی که بچه ندارند همان حقوق مجردها را میریزند. تو قرارداد ۸۰۰ هزار و خردهای است و در مجموع ۵ میلیون و خردهای برای کل سال تحصیلی دادند.»
بعد نشان میدهد که چگونه حساب و کتاب حقوقش مانند یک کارگر روزمزد عمل میکند: «حساب کنید که نوروز را کم میکنند، تابستان را کم میکنند. تعطیلات را کم میکنند. مثل یک کارگر روزمزد، هر روزی بروی سر کار همان روز را حقوق میگیری. گفتند عیدی را هم در حقوقتان حساب کردهایم. مگر مجلس سالانه تصویب نمیکند؟ ولی اینها از همان مهر میگویند عیدیتان هم در مبلغ قرارداد قید شده؟ بیمه را ۲۶ روزه واریز میکنند، اگر بخواهیم کامل باشد از حقوقمان کم میشود. تا حالا چیزی به اسم فیش حقوق ندیدهایم. موسس زنگ میزند و میگوید شماره حساب بده. مثل استادکار که یک چیزی دست کارگرش میدهد. فقط یک قرارداد داریم که صوری است چون شفاف نیست. خب این پولی را که آموزش و پرورش میدهد ، چرا مستقیم به خودمان نمیدهند؟ چرا یک دلال این وسط باشد؟»
معلم و مسافرکش بلوچ تنها کسی نیست که ساعتهای بیرون از مدرسه را به کاری متفاوت مشغول است: «منطقه بلوچستان چون مرزی است اغلب میروند در کار گازوییلکشی، یعنی بازی با مرگ. به نظر شما کسی که سه فرزند دارد با این حقوق میتواند زندگی را بچرخاند؟ مجبورند یا گازوییلکشی کنند، یا دستفروشی یا میروند استانهای همجوار کارگری میکنند. اینجا معلمند آنجا کارگر. شرایط کاری اینجا بد است نه شرکتی هست نه کارخانهای اگر هم باشد لابیگری است و هر کسی آشنا داشته باشد میتواند وارد این کارها شود. خانمهای ما چون پولی نداریم از هنر خودشان استفاده میکنند، سوزندوزی میکنند تا پول بنزین ما و نان خانه را دربیاورند.»
از یزد تا سیستان و بلوچستان معلمهای بسیاری بودهاند که در آرزوی استخدام و ماندن در بدنه آموزش و پرورش این راه را شروع کردهاند و ادامه میدهند: «آن موقع فراخوان دادند که نیرو میگیرند. فکر کردیم مثل حقالتدریسیهای آموزش و پرورش است اما حالا توی مدرسه حق امضا کردن هم نداریم، اصلا اسممان نباید جایی باشد. میرویم کلاس و میآییم بیرون، مثل مهمان. هر اسمی از ما باشد میترسند فردا روز ادعایی کنیم.» حالا که نه استخدام میشود و نه حتی به گفته خودش نامش میتواند جایی به نام معلم ثبت شود چرا هنوز همراه طرح میدود و ادامه میدهد؟ پاسخ کوتاه است و واقعی، چون معلم خرید خدمتی بودن از بیکاری بهتر است: «به نظر شما بیکار بمانیم؟ شغل است دیگر. این رشته را خواندهام باید خودمان را فریب دهیم که شاید فرجی باشد.»
از یزد تا سیستان و بلوچستان معلمهای بسیاری بودهاند که در آرزوی استخدام و ماندن در بدنه آموزش و پرورش این راه را شروع کردهاند و ادامه میدهند: «آن موقع فراخوان دادند که نیرو میگیرند. فکر کردیم مثل حقالتدریسیهای آموزش و پرورش است اما حالا توی مدرسه حق امضا کردن هم نداریم، اصلا اسممان نباید جایی باشد. میرویم کلاس و میآییم بیرون، مثل مهمان. هر اسمی از ما باشد میترسند فردا روز ادعایی کنیم.»
حالا که نه استخدام میشود و نه حتی به گفته خودش نامش میتواند جایی به نام معلم ثبت شود چرا هنوز همراه طرح میدود و ادامه میدهد؟ پاسخ کوتاه است و واقعی، چون معلم خرید خدمتی بودن از بیکاری بهتر است: «به نظر شما بیکار بمانیم؟ شغل است دیگر. این رشته را خواندهام باید خودمان را فریب دهیم که شاید فرجی باشد.»
برچسب ها :معلم، استخدام ،کلاس
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0