مرثیهای برای حاشیهنشینها
به گزارش قائم آنلاین، فقط ۲۰ کیلومتر با مرکز اصلی شهر فاصله دارد، در ابتدای خیابانی که سردرگمی های زیادی را به دوش می کشد، از سر کوچه غربت خاصی را حس می کنی، ادمهای با ظاهری متفاوت از زندگی شهرنشینی، نگاه های که تو را به هراس وا می دارد، کمی نزدیک تر که
به گزارش قائم آنلاین، فقط ۲۰ کیلومتر با مرکز اصلی شهر فاصله دارد، در ابتدای خیابانی که سردرگمی های زیادی را به دوش می کشد، از سر کوچه غربت خاصی را حس می کنی، ادمهای با ظاهری متفاوت از زندگی شهرنشینی، نگاه های که تو را به هراس وا می دارد، کمی نزدیک تر که می شوی هراست هضم می شود در حس نوع دوستی، اما همچنان سیگنالی دریافت نمی کنم، نگاههای متعجب در من زوم شده است.
من در کاووش انها، آنها در کاووش من، انگار در جزیره ای ناشناخته به دنبال خیابان بچگی ام می گردم، چند زن در سنین متفاوت کنار دروازهای رنگ پریده ایستاده بودند و کمی آنطرف تر کودکانی که دنیای بازیشان کوچک بود.
رضوان، برزخی
اینجا برخلاف اسمش ، بهشت نیست، به وسط شهر نزدیک است، اما حاشیه نشینی برچسبی است که سالها بر پیشانی او مهر کرده است، برخی از خانه ها از مرز متروکه گذشته اند، حمام و چاه فاضلاب شاید از بدیهیات یک زندگی عادی باشد که نبودن ان در تصور ما نمیگنجد، اما در اینجا برخی از خانه ها از این اصلی ترین نیاز بهره مند نیستند.
انگار یک نقطه خارج از محدوده است، نه از سنگ فرشهای خیابان طالب آملی خبری است، نه از زرق و برق های خیابان هراز، نه مانند نیاکی محله خانه های قدیمی دارد و نه مانند رضوانیه خانه های نوساز، اینجا خارج از محدوده نگاه مسئولین است.
هر قدم که بیشتر به داخل کوچه می گذارم تفاوت ها را بیشتر لمس می کنم در حالی که همه شهروند هستیم، اما خانه بی حمام کوچه رضوان ۳۸ کجا وبرج های سر به فلک کشیده کوچه توکلی کجا!
زن جوان با موهای زرد رنگ دلیل آمدنم را می پرسد، منتظر جواب نماند و در میان مکث من می گوید:هر بار کسی می اید کمکی کند، نگاهی می کند و می رود، البته خیلی وقت ها است کسی نمی اید.
۱۴ ساله به نظر می رسد اما درک اینکه بچه ای که در بغلش بود برای او باشد برایم سخت بود، با ذوقی کودکانه گفت شما معلم هستید، می خواهید مهدکودک بزنید.
سرم را به سمت صدا برگرداندم، چادری رنگی و چروکیده ای را دور شانه هایش می فشرد تا آستین های کوتاهش به نظر نیاید، اما کاملا پیدا بود 🙁 یک روحانی چند ساله پیش به اینجا امده بود و فعالیت های زیادی انجام می داد، جوانان را دور خودش جمع می کند ولی رفت)
انتهای ناکجا اباد
پسری با موتور از سر کوچه می آمدند با شلواری چند جیب و خالکوبی بزرگی که روی بازوهاش بود به طرف مرد میانسالی نزدیک شد که در کنار دیوار نشسته بود، مرد میانسال بود یا روزگار میانسالش کرد بود را نمی شد فهمید اما از سیگاری که در میان لبهایش رها شده بود و حال خواب الوده اش پیدا بود از اعتیاد سختی رنج می برد، او را سوار موتور کرد و به انتهای کوچه برد، انتهای کوچه را نمی شد دید، چند پسر که مشغول ۱۶، ۱۷ ساله که مشغول سیگار کشیدن بودند و صدای موتورها که مرا واردار می کند به همین انتهای مشکوک قانع شوم و از رفتن منصرف.
بسیاری از خانه ها از رفاه حداقلی بی بهره اند، اما چیزی که سنگینی این کوچه را نفس گیر تر کرده، امنیت روانی است، از کودکان بیشناسنامه و درگیری های روحی کودکان، می توان به اوج فاجعه پی برد.
سقوط آرمان ها
مواد مخدر، بیکاری، مشکلات اقتصادی یک شبه بر فراز رضوان ۳۸ پدیدار نشده اند، بلکه به خاطر بی توجهی و نادیده گرفتن مسئولین به رسمیت شناخته شدند و اوج گرفتند و شکل جدید حاشیه نشینی را ایجاد کرده اند.
رشد بی وقفه معضلات اجتماعی گسست عمیقی میان شهروندان ایجاد کرد که امروز در یک چالش بزرگی رخ عیان کرده است.
بر اورده نشدن نیازها اساسی به حد کفایت زمینه را برای هر گونه اسیب اجتماعی و اقتصادی بی دفاع می کند، در این چند سال گذشته فعالیت های موثری از طرف سپاه، بهزیستی و شهرداری انجام شد، اما گستردگی حجم اسیب های بگونه ای است که از توان بودجه های قطره چکانی دولتی خارج است و آستین های همت خیرین را میطلبد.
مرثیه ای برای حاشیه ها
بیرون از این برزخ آدمها جور دیگری می بینند، راننده آژانس از اینکه در بیست سال کاری اش یه بار مسافری را به داخل کوچه نبرده و در سر کوچه پیاده می کند، می گوید و دیگر شهروندان هر کدام با اسم این کوچه چه تصوری دارند، این کوچه چه باب میل ما باشد یا خیر برای آمل است و همه ما شهروند هستیم، روا نیست که در جایی جولان زرق و برق ها چشم ها را خیره کند و در جایی اپیدمی بر سر چاه فاضلاب باشد.
به صحبت یکی از کودکان کار این کوچه این گزارش پایان می دهم که گفت: وقتی به خانه می روم دردم را با پدرم قسمت می کنم ،گرسنگی ام را با برادر ام ،گریه ام را با خواهرم ،خستگی را با مادرم و دلشوره هایم ،نگرانی ها ،غم ها ،توهین های مردم ،نگاه های سردشان را با تنهایی هایم زیر پتوی که مجبوری نصفه ونیمه داشته باشی ،در میان گریه های که منجمد شده اند قسمت می کنم.
فرار از مشکلات
حجت السلام والمسلمین شکرالله شعبانی فعال فرهنگی در گفتگو با خبرنگار بلاغ با اشاره به اینکه وضعیت رضوان ۳۸ قرمز است، گفت: ۵۰ خانوار در حدود ۲۰۰ نفر در این کوچه زندگی می کنند، وضعیت شان زیر صفر است، هر چند اکثریت فقیر نیستند ولی در فقر و بصورت نامتعارف زندگی می کنند.
وی رضوان ۳۸ را کوچه پرخطر خواند و خاطرنشان کرد: جز تعدادی که در انتهای کوچه زندگی می کنند، اکثریت درآمد نامشرع دارند و از راه فروش مواد مخدر و.. کسب درآمد می کنند، فقرفرهنگی در این کوچه بیداد می کند.
این روحانی با بیان فعالیت هایش درچند سال پیش ، عنوان کرد: در این کوچه مهد کودکی برای نونهالان و کودکان دایر کردیم که بیش از ۴۰ میلیون هزینه لباس، کتاب و تجهیزات برای تامین زندگی سالم برای کودکان شد، صبحانه و غذایی گرم و آموزش های فرهنگی داده می شد؛ چرا که معتقدم اگر بخواهیم تغییری در این مناطق ایجاد کنیم باید از پایه شروع کنیم آموزه های دینی می تواند تاثیر بسزایی در رشد روح و روان آنان داشته باشد.
وی از دیگر فعالیت هایش در رضوان ۳۸ اظهار کرد: از مشکلات ساختمانی مثلا تعمیر بنا و.. را انجام می دادیم، برخی از آنان بعد از سالها با همکاری ثبت احوال شناسنامه دار شدند و سعی کردیم شغلی برای کسانی که بیکار هستند فراهم کنیم.
شعبانی ادامه داد: بسیاری از سختی ها و رفتارها را تحمل کردیم، اما متاسفانه برخی از مسئولین نگذاشتند کار سرانجام برسد، نه تنها حمایت نمی کردند، بلکه مانع تراشی می کردند و این باعث شد بعد از چند ماه بخاطر حرمت لباسم آنجا را ترک کنم.
مشکلات عمده رضوان ۳۸
وی از مشکلات عمده رضوان ۳۸ را فروش مواد مخدر دانست و افزود: مواد فروشان به صورت عمده فعالیت می کنند، ساعت های نیمه شب از شهرهای ساری، بابلسر و شهرها و روستاهای اطراف مشتری دارند، متاسفانه یک میوه گندیده می تواند یک جعبه را نابود کند و یک کوچه پر خطر می تواند یک شهر را دچار مشکل کند.
مدیر موسسه خیریه تصریح کرد: برخی از انها حتی در سنین جوانی هستند، اما شناسنامه ندارند، کمتر افراد سالخورده ای میانشان میبینید بیشترشان بر اثر بیماری های سختی از دنیا می روند، در سن ۴۵ یا ۵۰ سالگی به بیماری های زیادی دچار می شوند که مثلا گاهی بخاطر بیماری دیابت پاهایشان قطع می شود و این متاسفانه بخاطر سبک زندگی ناسالمشان است.
وی با تاکید اینکه باید به مناطق پرخطر توجه کرد، یادآور شد: چند منطقه پر خطر در آمل وجود دارد مانند رضوان ۳۸، امت اباد، پل هوایی در پلک که خوشبختانه سپاه فعالیت بسیار موثر و خوبی در امت اباد انجام داده است، اما با این وجود باید سبک زندگی شان تغییر کند و از کودکی در جانش معارف اسلامی نفوذ کند، که در بزرگسالی راهی برای بازگشت داشته باشد.
تاوان جغرافیا
فردا صبح که خورشید از شرق طول می کند کافی است کمی آن طرف تر از خانه یتان بیدار شوید، برای یک بار تصور کنید در اتاق کوچک رنگ رو رفته ای در امت آباد و یا در رضوان ۳۸ بیدار می شوید، بجای زنگ ساعت با دعوا یا لگد محکمی در شکمتان باید بیدار شوید، به جای حق انتخاب میان مربا یا عسل، باید میان داد مواد میان اصغر آقا نانوا با قصاب دو کوچه انطرف تر یکی از انتخاب می کردید.
تمایز ما با تمام کسانی که در منطقه اسیب زندگی می کنند فقط چند متر و یا چند کیلومتر است؛ اما نگرانی ها، موفقیت ها، تلاش ها هزارها کیلومتر متفاوت خواهد بود، نباید با کارت قرمز به این مناطق تصور کنیم وصله ناجوری برای شهر هستند، آنان نیز شهروند محسوب می شوند و با توجه به عدالت شهرسازی نه تنها بی توجه بود، بلکه بیشتر امکانات و ساماندهی انجام شود تا به شرایط نسبی ایده عال برسیم.
این تمایز در تمام دنیاست اینکه در سوئیس بیدار شوید و یا گینه نو تفاوت فقط در رنگ پوستتان نیست اینجا مجبورید برای اینکه زنده بمانید تلاش کنید و در آنجا نهایت نگرانی تان پایین امدن درصدی از سهامها در بورس است.
برچسب ها :جغرافیا، بورس،شناسنامه
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0