به گزارش قائم آنلاین، این روزها وقتی از کنار جادههای سوادکوه عبور میکنیم و به کشتزارها خیره میشویم، قد خمیده کشاورزان با دستان گِلی و پینه بسته را میبینیم که برای ما یک دنیا قیمت دارد، زنان و مردانی که برای سفره من و تو زحمات فراوانی میکشند.
کاشت برنج از اردیبهشت ماه شروع میشود، در زمان رسیدن برنج دمای هوا به شدت بالا میرود و زمین تبدار میشود. در این هنگام است که برنجکاران دست بهکار میشوند تا علیرغم گرمای طاقتفرسا، کار درو را آغاز کنند. آنها در دو مرحله صبح و عصر کار میکنند. صبح زود از در حالیکه لباسهای آستیندار بر تن و کلاههای حصیری بر سر دارند تا خود را از تیغ آفتاب حفظ کنند با داس مخصوصی که در گویش خود به آن “دره” میگویند روانه زمینهای کشاورزی میشوند.
* زنان سوادکوهی دوشادوش مردانِ خود بر سرِ زمین
کار را مردان و زنان با هم انجام میدهند، سخت بودن کار دلیلی نمیشود که زنان این خطه دوشادوش مردانِ خود بر سرِ زمین حاضر نشوند.
امسال بارندگیهای ماه مراد سبب شده تا شالیکاران درو را در شهریور ماه آغاز کنند در حالی برداشت را شروع کردهاند که زمینهای شالی هنوز از باران روزهای گذشته مملو از آب و گل شده و راه رفتن در زمین را برای آنها دشوار کرده است.
از ورودی آزادمهر وارد شالیزارها میشوم، هوا به شدت گرم شده، مردان و زنان دوشادوش یکدیگر سخت و سریع مشغول درو دست رنج چند ماهه خود هستند، بیم آن دارند آسمان بار دیگر بارانی شود و تمام تلاش چند ماه اخیر آنها را از بین ببرد.
از روی مرزها به آرامی حرکت میکنم تا مبادا لباسم گل یا کثیف شود، پیرمرد مسنی کنار کلبهای نشسته و نظارگر کار و تلاش فرزندان و نوهها است کنارش مینشینم نامش را جویا میشوم خود را علیمحمد معدنی معرفی میکند به دستان پینه بستهاش خیره میشوم، دستانی که سالها رنج را به رخ میکشد و امروز دیگر رمقی برای دست گرفتن داس ندارد.
*پنجاه سال تلاش در شالیزاری
به خوشههای طلایی برنج خیره میشود و میگوید پنجاه سال است که در شالیزارها کار میکند از زمانی که تراکتوری وجود نداشت و با گاوآهن زمین را شخم میزدند تا به امروز که شالیکاری مکانیزه شده در شالیزارها کار کرده است.
شالیکار سوادکوهی ﺗﻤﺎم ﻣﺮاﺣﻞ ﺷﺎلیکاری از خزانه تا خوشههای طلایی را با هیجان تعریف میکند، اصطلاحات محلی که بکار میبرد برایم کمی ناآشنا هستند، با دقت گوش میسپارم ﺷﺎﻟﯽها (بذر شالی ) را در آب خیس میکنیم ﺗﺎ ﺟﻮاﻧﻪ ﺑﺰﻧﻨﺪ. ﺷﺎلیهای ﺧﯿﺲﺧﻮرده ﭘﺲ از ﭼﻨﺪ روز از آب ﺑﯿﺮون ﻣﯽآﯾﻨﺪ و جوانه سر میدهند روی جوانهها ﮔﻮﻧﯽ ﻧﻤﻨﺎک میاندازیم ﺗﺎ رطﻮﺑﺖ داﻧﻪهای ﺑﺮﻧﺞ از ﺑﯿﻦ ﻧﺮود و ﺑﺎ رﯾﺨﺘﻦ آب ﺑﺮ روی ﺷﺎﻟﯽ ها ﺑﺮ رطوﺑﺖ آن ﻣﯽاﻓﺰاییم . همزﻣﺎن با رشد بذر، در در زﻣﯿﻦ ﮐﺸﺎورزی ﻣﺸﻐﻮل ﮐﺎر میشویم و ﺑﺎ ﺗﺮاﮐﺘﻮر و ﺗﯿﻠرها ﺑﻪ ﺟﺎن زﻣﯿﻦ ﻣﯽاﻓﺘیم.
زمین که شخم زده و ﻣﺮزبندی شد، آب را راهی زمین میکنیم، در این مرحله نشاکاری آغاز میشود پای در گلولای میگذاریم و ساعتها با کمر خمیده ﺟﻮاﻧﻪها را ﺑﺎ ﻧﻈﻢ و ﺗﺮﺗﯿﺐ و ﻓﺎﺻﻠﻪهای ﻣﻨﺎﺳﺐ در دل گل ﺟﺎی ﻣﯽدهیم، شاید برای مسافرانی که از این جاده عبور میکنند دیدن این صحنه بسیار زیبا و دلنشین باشد، اما برای کشاورز درد و رنج است.
فرشته عروس خانواده چادر به کمر بسته و با مهارت خاصی شالیها را درو میکند از روش که در برداشت خوشههای طلایی دارد مشخص است سال ها در این کار تجربه دارد، کلاه حصیریاش را بالاتر میدهد، با دستهای گِلآلود عرق پیشانی را پاک میکند و خطی از گل جایش مینشاند با لبخند میگوید شبها از كار سخت و طاقت فرسا و اینکه تا غروب آفتاب به صورت خميده درو میکنم از شدت زوق زوق استخوانهایم درد و رنج امكان استراحت ندارم.
به خوبی میتوانم درک کنم که پشت این چهره خندان رازهایی از جنس درد و رنج نهفته … چه کسی از این دردها و رنج ها خبر دارد؟ ما که چند صباح دوران کرونایی مجبوریم برای رعایت بهداشت فردی و اجتماعی دستانمان را با اب و صابون بشوییم غر میزنیم که دستمان زخم شده و هزار آه و ناله. آنوقت این بانوان پرتلاش و سرشار از نشاط و امیدرو که اینگونه گلآلوده میبینم شرمنده میشوم که حتی کرونا هم نتواسته مانع کار و تلاش و البته لبخند زیبایشان شود.
*مردان و زنانی که نان بیزحمت نخوردهاند
ساعت از یازده گذشته که عروس و فرزندان علیمحمد دست از کار میکشند و برای صرف میان وعده یا همان ساعت دهی وارد کلبه میشوند، از آنها میپرسم چند کیسه برنج ارزش این همه سختی کار را دارد که پسر بزرگ علیمحمد میگوید آری دارد ما تاکنون نان بیزحمت نخوردهایم از کودکی در شالیزارها کار کردهایم، کار در سرزمین سوادکوه متفاوت با نقاط دیگر استان است، زمینهای شیب دار سوادکوه مانع از آن است تا از ماشین آلات استفاده کنیم و بسیاری از کارها باید به روش سنتی و دستی انجام شود.
به دست تک تک افراد با دقت نگاه میکنم که چگونه در جوانی پیر شدهاند دلم میخواهد برای یکبار هم شده کار درو را امتحان کنم کفشهایم را میگذارم و پای در میان گِل میگذارم. با نخستین قدم خوشههای زبر و خار آزارم میدهد ولی بیش از آن نگران جانوران زیر پایم هستم. در صف کناردیگران قرار میگیرم ناشیانه داس را بر خوشهها میکشم که فرشته با لبخند نزدیک میشود و میگوید تو این کاره نیستی و آرام آواز محلی میخواند گویی برای قورباغه ها، جیرجیرکها در گوش زمین زمین لالایی میخواند.
هنوز پنج دقیقه از حضورم در شالیزار نگذشته که به تدریج درد را در کمر و پاهایم حس میکنم، دستانم سرخ و متورم می شود، همیشه در تماس با گرد و خاک تماس دستانم میسوزد و متورم میشود، از شالیزار بیرون میآیم، سر تا پا گِل آلودهام، از وضعیت خودم گریهام میگیرد آستانه تحمل من برای حضور در شالیزار کمتر از ده دقیقه بود آن هم نه در فصل نشا بلکه در فصل درو که زمین گٍل کمتری دارد و این گل بودن زمبن به خاطر باران روز های گذشته است.
*افزایش قیمت برنج و سودی که روانه جیب دلالان و واسطهها میشود
در کنار یکی از شالیزارها دستگاه کمباین مستقر شده تا خوشههای طلایی و دانههای شلتوک را ازهم جدا کند، در درو دستی شالیها به صورت دسته بسته به شرایط جوی یک یا دو روز در زمین باقی میماند تا خشک شوند و سپس آنها را خرمنکوبی میکنند. برنج ریشه در رنج دارد تا در بشقابها سر سفره قرار گیرد، قیمت برنج که افزایش مییابد متاسفانه سود آن روانه جیب دلالان و واسطهها میشود و افزایش قیمتها سودی برای کشاورز ندارد. قیمت برنج ظاهرا برای حمایت اقتصادی برای کشاورزان محسوب میشود، ولی افزایش قیمت برنج زمانی رخ میدهد که دیگر برنجی در دست کشاورز نیست و این افزایش نصیب دلالان و واسطههایی میشود که در فصل نیاز شالیکاران یعنی شهریور و مهر هر سال برنج را به قیمت ارزان از دست کشاورزان خارج کردهاند.
یوسف که شغل اصلی وی سرامیککاری است و به کمک برادر آمده میگوید: شالیزاری دیگر رونق گذشته را ندارد و امروز هزینهها و قیمت سر به فلک کشیده است. گرانی سم، کود و هزینههای کارگری و از همه مهمتر سختی کار، شالیکاران دیروز را دلزده و دلسرد کرده است، نرخ کارگر امسال به حدود ۱۵۰هزار تومان رسیده است برای کشاورزان و دخلوخرج شالیکاری باهم جور درنمیآید.
* معنای واقعی خستگی
ﮔﺮﭼﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎی ﺷﺎﻟﯿﺰار از نخستین روزهای ﮐﺎر ﺗﺎ آﺧﺮﯾﻦ روزهای درو دﯾﺪﻧﯽ اﺳﺖ و عکسهای زیبایی را میتوان ثبت کرد اما یک عملیات چند ماهه و شبانهروزی کاشت، داشت و برداشت لازم است تا کیسههای برنج حاصل شود. برنجی که عطرش هوش از سر من و تو میبرد و افتخار میکنیم به خوردن برنج اصل شمال ولی چه کسی از رنجهای نهفته زنان و مردان شمال در دانههای برنج آگاه است، دردهای مفصلی، روماتیسم که سلامت شالیکاران را تهدید میکند، معنای واقعی خستگی را میتوان در چشمان زنان شالیکار سوادکوهی جستجو کرد که بعد از غروب آفتاب راهی منزل میشوند در حالی که رنج کار روزانه آنها تمام نمیشود و علاوه بر رسیدگی به کارهای خانه باید به دام و طیور خانگی هم رسیدگی کنند.
به گزارش
بلاغ، حمایتی از کشاورزان و شالیکاران در مقابل خسارتهایی که سرما و گرما به آنها وارد میکند دیده نمیشود، سلامت شالیکارانی که در معرض خطر قرار میگیرد مورد توجه هیچ مسئولی قرار ندارد، بعد از نان در ایران برنج بیشترین مصرف را بین مواد خوراکی ضروری مردم دارد، زحمتهای به عمل آوردن برنج در پایان رنج بیحاصل بردن برای کشاورزان منطقه معنی میشود و فرزندان کشاورزان رغبتی برای کشاورزی و کاشت برنج ندارند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0