کد خبر : 23143
تاریخ انتشار : یکشنبه 18 ژوئن 2017 - 14:00
-

دلیل برتری امام علی (ع) بر انبیاء غیراسلام

دلیل برتری امام علی (ع) بر انبیاء غیراسلام

به گزارش قائم آنلاین،متن زیر گزارش تفصیلی است از جلسه اول مباحث ظهر حرم مطهر رضوی در ماه مبارک رمضان ۹۳ که توسط آیت الله میرباقری به تاریخ ۲۸ تیرماه ۹۳ ایراد شده است. در این جلسه به دو ویژگی ممتاز امیرالمومنین اشاره شده است، یکی علم حضرت و دیگری برتری ایشان بر انبیاء. در

به گزارش قائم آنلاین،متن زیر گزارش تفصیلی است از جلسه اول مباحث ظهر حرم مطهر رضوی در ماه مبارک رمضان ۹۳ که توسط آیت الله میرباقری به تاریخ ۲۸ تیرماه ۹۳ ایراد شده است. در این جلسه به دو ویژگی ممتاز امیرالمومنین اشاره شده است، یکی علم حضرت و دیگری برتری ایشان بر انبیاء. در مورد مقام علمی حضرت علی (ع) خداوند در قرآن می فرماید او کسی است که همه علم الکتاب نزد اوست. در باب برتری ایشان بر سایر انبیاء نیز باید گفت که رسول خدا از این موضوع مستثنا هستند چرا که علم امیرالمومنین همان علم رسول خاتم است. بنابراین سرچشمه علم امیرالمومنین، علم الهی است؛ لذا اگر کسی می خواهد به علم برسد باید نزد نبی اکرم بیاید چون همه علم را خداوند به ایشان داده است و باب این علم نیز امیرالمومنین است.

فضائل امیرالمومنین

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی سیِّدنا و نبیّنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین. صحبت کردن در زمینه فضائل امیرالمومنین علیه السلام کار دشواری است. صحبت کردن در باب مقام کسی که خدای متعال در آیات فراوانی او را مدح می کند و به بیان کمالات او می پردازد، جز با بیان همان آیات و ترجمه کردن آن ممکن نیست. حداقل صدها آیه از قرآن در مدح وجود امیرالمونین نازل شده است. ابن حجر که یکی از متعصبین اهل سنت است می گوید: «سیصد آیه قرآن در مدح امیرالمونین است»، ولی آنچه از روایات استفاده می شود بیش از این ها است. در روایت آمده است: «وَلَایَتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ قُطْبَ‏ الْقُرْآن‏ وَ قُطْبَ جَمِیعِ الْکُتُب»(۱) محور سنگ آسیای قرآن که معارف حول او می چرخد ولایت اهل بیت است و نه تنها محور معارف قرآن، بلکه محور همه معارفی که در همه کتب نقل شده ولایت اهل بیت است. بعضی از علمای شیعه آیاتی را که در مورد فضائل امیرالمونین است گردآوری کردند که در مجموع حدود هزار آیه می شود، بنابراین واضح است که ما نیز هنگام توصیف چنین شخصیت بزرگواری چاره ایی نداریم جز اینکه با زبان قرآن یا معصومین(ع) به وصف ایشان بپردازیم.

در حدیثی رسول اکرم به امیرالمومنین می فرمایند: «وَ لَوْ لَا أَنْ‏ تَقُولَ‏ فِیکَ‏ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ النَّصَاری‏ فِی عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ، لَقُلْتُ فِیکَ قَوْلًا لَاتَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ النَّاسِ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ یَلْتَمِسُونَ بِذلِکَ الْبَرَکَة»(۲)، علی جان! اگر نبود که طایفه ای در امت من همان سخنی که نصاری درباره عیسی بن مریم گفتند را بازگو کنند امروز مطلبی را درباره تو می گفتم که به واسطه آن در جمع مسلمین مرور نمی کردی مگر اینکه خاک کف کفش تو را به عنوان تبرک بردارند؛ یعنی بسیاری از آنچه درمورد فضائل امیرالمومنین نقل کرده اند و به نحو عمومی به دست ما رسیده است, معارف دم دستی است و اگر آن معارف بلند را می گفتند قابل تحمل نبود. البته آن معارف بلند را هم گفته اند منتها به صورت اسرار که آن هم در دل اهلش باقی مانده است. بنابراین همه اوصاف آن حضرت نقل نشده است اما در عین حال همان اوصاف مطرح شده همه کتب را پر کرده است.

خصوصیت ممتاز امیرالمومنین؛ مقام علمی خاص

در این جلسه یکی از خصوصیت های ایشان را بیان می کنم که از ویژگی های ممتاز ائمه است و باز در بین ائمه، امیرالمومنین ممتاز و روایات در مورد ایشان فراوان است، ویژگی علم آن حضرت است. یکی از علائم امامت علوم امام (ع) است. اگر بخواهیم علم حضرت را دنبال کنیم همین کتاب نهج البلاغه ای که در اختیار ما است کفایت می کند. در دورانی که امیرالمومنین در کنار وجود مقدس رسول اکرم زندگی می کردند سخنی جز به مقدار اندک از ایشان نقل نشده است؛ در آن دوران ایشان در بعضی از موارد به اصرار نبی اکرم سخنی را می فرمودند. در بیست و پنج سال بعد از نبی اکرم که دوران خانه نشینی حضرت بود هم آنچه از حضرت نقل شده کم است.

بنابراین پنج سال دوران حکومت حضرت می ماند که در آن زمان هم سه جنگ بزرگ رخ داد اما با این حال حضرت معارف را برای مردم به قدر امکان بیان کردند؛ و آنچه شما در نهج البلاغه می بینید غالبا برای این دوران پنج ساله است که آن هم بخشی کوچک از معارفی است که حضرت در این زمان بیان فرموده اند. ادبا، متکلمین، فلاسفه، عرفا و… شرح های متعددی بر این معارف نوشته اند که البته همه آن ها هم معتقدند که عمق کلام حضرت به خصوص در خطبه های توحیدی فهمیده نشده است و همه از تفسیر و تبیین خطبه های توحیدی اظهار عجز کرده اند. یادم هست که ابن ابی الحدید معتزلی ذیل یکی از خطبه های معاد حضرت  می گوید: «من بیش از هزار بار این خطبه را خوانده ام و در هربار، هم روحم سیراب شده و هم جسمم متحول و دگرگون شد» حتی از جرجرداق مسیحی که کتابی در مورد امیرالمومنین به نام «الامام علی (ع) صوت العدالة الانسانیة» دارد نقل شده است که: «من دویست بار کتاب نهج البلاغه را خوانده ام»

امیرالمومنین فرمود: «إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَوْمَأَ إِلَی صَدْرِهِ بِیَدِهِ لَمْ أُصِبْ لَهُ حَمَلَةً»(۳)، در سینه من معارف فراوانی است، کاش کسانی بودند و می توانستند این معارف را تحمل کنند تا من به آن ها بگویم، چراکه تحمل معارف اهل بیت کار دشواریست «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ‏ مُسْتَصْعَبٌ‏»(۴)، یک پیغمبر و یا ملک مقرب و یا عبدی که خدا او را امتحان کرده است باید بیاید تا ما بتوانیم معارف را به او بگوییم. روایت داریم که پیغمبر فرمود علت این که سلمان معارف ما را می فهمید این بود که «سَلْمَانُ‏ مِنَّا أَهْلَ‏ الْبَیْتِ‏»(۵)، سلمان چون محرم این خانه بود درهای معارف به رویش باز شده بود. حتی در باب سلمان از وجود مقدس رسول اکرم و امیرالمومنین روایت داریم که «کَانَا یُحَدِّثَانِهِ‏ بِمَا لَا یَحْتَمِلُهُ غَیْرُهُ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِ‏ اللَّهِ‏ وَ مَکْنُونِه‏»(۶)، از علوم پوشیده الهی مرتب با سلمان گفتگو می کردند. بنابراین انسان هایی بوده اند که معارف بلند به آن ها گفته می شده است اما اجازه نشر این معارف به آن ها داده نمی شده است. در احوالات جابر بن یزید جوفی نقل شده است که امام صادق (ع) هزار حدیث را برای او بیان کردند اما گفتند که این احادیث مخصوص خود توست و نباید این ها را برای دیگران بازگو کنی چون تحمل نمی کنند و سوء فهم پیدا میشود. لذاست که بسیاری از معارف در سینه ها باقیمانده است اما همین هایی که از ائمه نقل شده است گویای عظمت و بزرگی این اشخاص است.

علم امیرالمومنین(ع) در قرآن و تعبیر علم الکتاب

یکی از آیات قرآن که به وجود مقدس امیرالمومنین تفسیر شده و نازل به علوم ایشان است آیه معروف سوره رعد است. از امیرالمومنین(ع) سؤال شد که سرآمد فضائل شما چیست؟ حضرت در پاسخ این آیه را فرمودند: «وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً»(رعد/۴۳)، ای پیغمبر ما کفار ادعا می کنند که شما رسول نیستی و حرف هایی که میزنی از طرف خودت است و خودت به دنبال اقدامات اصلاح طلبانه هستی! ای پیامبر ما، به این ها بگو من دو شاهد دارم که گواه رسالت من هستند و این دو مرا کفایت می کند و با بودن این دو پذیرفتن یا نپذیرفتن شما برایم فرقی ندارد؛ این دو شاهد عبارتند از: «قُلْ کَفی‏ بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی‏ وَ بَیْنَکُم»، یکی الله تبارک و تعالی است که شاهد رسالت من است و دیگر شاهدی که در کنار نام خداوند آمده است: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب»، آن کسی است که همه علم الکتاب در نزد اوست.

در روایات متعددی آمده است که این اشخاص ائمه هستند «وَ اللَّهِ عِنْدَنَا عِلْمُ‏ الْکِتَابِ‏ کُلُّه»(۷)‏، فریقین نیز این مطلب را قبول دارند و در کتب روایی خود گفته اند که مصداق این آیه حضرت علی (ع) است که در هنگام نزول آیه سنشان از شانزده سال تجاوز نمی کرد. این علم الکتاب همان کتابی است که «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ»(انعام/۵۹)، هیچ تر و خشک و هیچ ریز و درشتی نیست مگر این که در آن ثبت شده است.

امام صادق(ع) از یکی از شیعیانش پرسیدند: «نظر دوستاران ما راجع به امیرالمومنین و مقایسه ایشان نسبت به سایر انبیا چیست؟ او گفت: آقا، منظور شما کدام ویژگی حضرت است؟ فرمودند: علم ایشان، پاسخ داد: آنان امیرالمومنین را خیلی بزرگ می دانند اما انبیاء اولوالعظم (حضرت محمد (ص)، حضرت عیسی، حضرت موسی، حضرت ابراهیم و حضرت نوح) را اعلم از ایشان می دانند. حضرت پاسخ دادند: خیر، امیرالمنین افضل هستند. آن شخص با تعجب پرسید: آیا واقعا امیرالمنین از همه انبیا افضل هستند؟! حضرت فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ یَفْتَحُ‏ مَسَامِعَ‏ مَنْ یَشَاء»(۸)، خدای متعال اگر بخواهد کسی را هدایت کند گوش دلش را باز می کند تا حرف را بفهمد و اگر قصد هدایت کسی را نداشته باشد گوش دل را می بندد؛ یعنی می شنود ولی نمی فهمد. بعد حضرت در ادامه توضیح دادند که من می گویم هرچه نزد همه انبیا بود نزد امیرالمومنین است اما «هُوَ یَسْأَلُنِی هُوَ أَعْلَمُ أَمْ بَعْضُ النَّبِیِّین»‏ تو می گویی امیرالمونین افضل است یا انبیاء اولوالعظم؟!

البته سخن در باب وجود مقدس رسول الله نیست زیرا «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ‏ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا»(۸)، «أَنَا دَارُ الْحِکْمَةِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا»(۹). همه علوم نبی اکرم و امیرالمومنین یکی است چراکه امیرالمومنین جان نبی اکرم است که در آیه شریفه مباهله آمده است «وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ»(آل عمران/۶۱)

روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل شده است که: «یَمُصُّونَ الثِّمَادَ، وَ یَدَعُونَ النَّهَرَ الْعَظِیم‏»(۹)، این مردم آب های تهمانده بر که ها را با اشتها می مکند ولی نهر عظیم را رها کردند، شخصی عرض کرد: نهر عظیم کیست؟ فرمود: وجود مقدس رسول الله (ص)، بعد در ادامه حضرت توضیح دادند که: هر سنتی که در پیامبران  بوده است در وجود مقدس نبی اکرم (ص) جمع شده است». در ادامه روایت حضرت فرمود: «خداوند متعال همه آن چه که به سایر انبیاء داد بلکه بالاتر از آن را به پیامبر عطا کرد، و بعد آنچه نزد نبی اکرم بود به امیرالمومنین منتقل شد»، لذا امیرالمومنین نیز نهر عظیمی هستند که مردم آن را رها کرده و به دنبال دیگران رفته اند در حالی که علم امیرالمومنین علم زلال و پاک و مطهر است اما علم دیگران محدود و آلوده است.

این تعبیر از خود امیرالمومنین است که فرمودند: «فَلَا سَوَاءٌ مَنِ‏ اعْتَصَمَ‏ النَّاسُ بِهِ وَ لَا سَوَاء»(۱۰)، آن کسی که دیگران به دامن او چنگ زدند و شاگردی او را کردند و می خواهند از او معارف را یاد بگیرند با آن کسی که شما دست به دامن او زده اید مساوی نیست. بعد توضیح دادند که «حَیْثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَی عُیُونٍ کَدِرَة یُفْرَغُ بَعْضُهَا فِی بَعْض‏»، دیگران به سوی چشمه هایی رفتند که آلوده است و نمی جوشد بلکه از ظرفی به ظرف دیگری می ریزد؛ «وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَیْنَا إِلَی عُیُونٍ صَافِیَةٍ تَجْرِی بِأَمْرِ رَبِّهَا لَا نَفَادَ لَهَا وَ لَا انْقِطَاع» ولی آن کسانی که رو به ما آورده اند ‏به سوی چشمه هایی آمده اند که زلال است و به اذن پروردگار جاریست و هیچ پایانی ندارد.

علم ائمه (ع) علم نا متناهی است چرا که علم آنان متصل به علم الهی است؛ ائمه «خُزَّانَ‏ الْعِلْم‏» و «حَمَلَةِ کِتَابِ‏ اللَّهِ‏» هستند که این تعبیر در زیارت جامعه موجود است.‏ خلاصه این که همه علومی که نزد انبیاء بود به نحو اتم و اکمل در نزد حضرت علی (ع) است و این تازه همه علوم حضرت نیست.

مقایسه علم موسی(ع) و خضر(ع) در مقابل اهل بیت علیهم السلام

آنچه خداوند به موسی کلیم داد همه علم الکتاب نبود بلکه بخشی از آن بود که در آیه قرآن تعبیر شده است به «مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ»(اعراف/۱۴۵) لذا نقل شده است که موسی کلیم وقتی به مقام نبوت رسید و الواح تورات را دریافت کرد مطلبی به ذهنش خطور کرد که: «خداوند در این دوران اعلم از من ندارد، اما خداوند متعال به او خطاب کرد: یک معلم الهی است که علمش را از ما یاد گرفته است «وَ إِذاً لَآتَیْناهُمْ مِنْ لَدُنَّا أَجْراً عَظیماً»(نساء/۶۷)، تو باید بروی و او را در محل تلاقی دو دریا پیدا کنی. موسی کلیم به همراه یوشع بن نون راه افتاد «وَ إِذْ قالَ مُوسی‏ لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّی أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً»(کهف/۶۰) و گفت: من در محل تلاقی دو دریا می گردم تا این که آن معلم الهی را پیدا کنم و شاگردی او را کنم و اگر او را پیدا نکردم دوران طولانی را (هشتاد سال و بیشتر) می گردم تا بتوانم او را پیدا کنم. حضرت موسی به همراه وصیش گشت تا این که در محل تلاقی دو دریا هر دو خسته شدند و هنگامی که خواستند ماهی بریان شده ایی که به همره داشتند را بخورند ناگهان دیدند که ماهی زنده شد و به دریا رفت. همراه حضرت موسی این صحنه را دید اما حضرت این صحنه را ندید و عبور کرد. بعد از گذش زمانی حضرت موسی فرمود: «فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً»(کهف/۶۲)، غذایمان را بیاور تا بخوریم که خیلی خسته شدیم. همراه حضرت عرض کرد: آن جایی که کنار سنگ تکیه داده بودیم ماهی زنده شد و به دریا رفت. همین که موسی کلیم این را شنید فهمید که آن معلم الهی که نفسش مایه حیات است آن جا است؛ پس برگشت و او را پیدا کرد و بنای شاگردی او را  گذاشت.

آن معلم به موسی عرض کرد: «قالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطیعَ مَعِیَ صَبْراً»(کهف/۶۷)، تو نمی توانی با من راه بیایی، چون علومی پیش من است که تو آن ها را نمی فهمی و با من درگیر می شوی. پس معلم از حضرت قول گرفت که چیزی نگوید و هر وقت لازم بود خود او توضیحات لازم را دهد. آن شخص سه چشمه از علمش را به حضرت نشان داد و در  هر سه جا ایشان اشکال کرد. بنابراین معلم فرمود: «هذا فِراقُ بَیْنی‏ وَ بَیْنِکَ»(کهف/۷۸) دیگر باید از هم جدا شویم و سپس اسرار کارهایش را به موسی عرض کرد. در روایت داریم که این معلم حضرت خضر (ع) بود.

در بصائر الدرجات آمده است که امام صادق (ع) در روایتی فرمود: «وقتی موسی کلیم با حضرت خضر مواجه شد یک سؤال از حضرت خضر  پرسید که ایشان جوابش را نمی دانستند، یک سؤال هم خضر نبی از حضرت موسی پرسید که ایشان نتوانست آن را جواب دهد، بعد حضرت صادق (ع) فرمود: اگر من بودم هم سؤال موسی را جواب می دادم و هم سؤال خضر را و هم سؤالی می پرسم که هیچ کدام جواب آن را ندانند!» پس درجه علمی ائمه (ع) از خضر نبی که سرچشمه معارف بودند بیشتر است و ایشان شاگردی ائمه را می کردند.

خلاصه یکی از اسامی امیرالمومنین در قرآن این است: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»، کسی که همه علم الکتاب در نزد اوست. از امام صادق در کافی نقل شده است که: «آیا در قرآن دیده ای که خداوند در باب کسی که در خدمت حضرت سلیمان بود و علم الکتاب داشت و تخت بلقیس را از یمن به شام آورد می فرماید: «عِفْریتٌ مِنَ الْجِنّ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِ»(نمل/۳۹)، عفریتی از میان جن ها به سلیمان پاسخ داد قبل از این که از جایت برخیزی تخت را حاضر می کنم.

بعد قرآن می فرماید: «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتاب»(نمل/۴۰)، کسی که در نزد او علمی از کتاب بود نه همه علم الکتاب از اسم اعظمی که در نزدش بود استفاده کرد و در یک چشم به هم زدن فاصله بین یمن تا شام را جمع کرد و تخت را آورد و بعد زمین را دوباره پهن کرد. امام صادق به صدیق فرمود: می دانی آن شخص چقدر علم الکتاب داشت؟

گفت: خیر، حضرت فرمود: او فقط دارای قطره ای از دریای علم الکتاب بود! بعد فرمودند: «وَ اللَّهِ عِنْدَنَا عِلْمُ‏ الْکِتَابِ‏ کُلُّه»، همه علم الکتاب در نزد ماست ». حتی در بعضی از روایات آمده است که آن شخص به اندازه ایی که پر پشه هنگام تماس با آب از آن برخوردار می شود به همان اندازه از علم الکتاب بهره مند بود. لذا ائمه به همه عالم احاطه دارند.

در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که «قَدْ وَلَدَنِی رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَنَا أَعْلَمُ‏ کِتَابَ‏ اللَّهِ‏ وَ فِیهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ فِیهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النَّارِ وَ خَبَرُ مَا کَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ کَائِنٌ أَعْلَمُ ذَلِکَ کَمَا أَنْظُرُ إِلَی کَفِّی إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‏ء»(۱۱)، من فرزند رسول الله هستم و همه کتاب الهی را می دانم ، من از آن چه بوده و خواهد بود خبر دارم و خبر آسمان ها و زمین را می دانم. بعضی از اطرافیان حضرت ظرفیت نداشتند و گفتند: این حرف ها چیست که امام می زند؟!

حضرت عرض کردند که: خداوند درباره قرآن فرموده اند «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ»(نحل/۸۹)، همه حقایق در قرآن است و علم قرآن نیز پیش ما اهل بیت است».
بنابراین سرچشمه علم امیرالمومنین، علم الهی است و همه علومی که در نزد نبی اکرم است در خدمت امیرالمومنین است؛ لذا اگر کسی می خواهد به علم برسد باید نزد نبی اکرم بیاید چون همه علم را خداوند به ایشان داده است و باب این علم نیز امیرالمومنین است «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ‏ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا». اگر کسی می خواهد درهای معرفت الهی به رویش باز شود باید نزد امیرالمومنین برود.

وسعت علم امام و ظرفیت دریافت شیعیان

ابوذر نقل می کند که: «من و امیرالمومنین به بیابانی می رفتیم، در این وادی دیدم که مثل سیل مورچه جاریست، از کثرت مورچه ها تعجب کردم و گفتم: «اللَّهُ أَکْبَرُ جَلَّ مُحْصِیه»(۱۲)‏ عجب خدای با عظمتی، چقدر این خدا با جلالت و بزرگ است خداوندی که تعداد این مورچه ها از دستش بیرون نمی رود و رزق همه را می دهد. حضرت علی (ع) فرمودند: «لَا تَقُلْ ذَلِکَ یَا أَبَا ذَرٍّ وَ لَکِنْ قُلْ جَلَ‏ بَارِیه‏»، اگر می خواهی از عظمت خدا بگویی بگو عجب خدایی که این همه موجود را خلق کرده است چراکه شمارش این مورچه ها را من هم می دانم و نر و ماده آن را می شناسم»
انسان نباید دنبال استاد بگردد زیرا استاد هست ولی شاگرد نیست!

امیرالمومنین فقط سلمان را داشت که تازه نتوانست همه علوم را به او هم بگوید چرا که در روایات داریم که ائمه گفته اند علم ما آنقدر سنگین است که حتی انبیاء هم نمی توانند آن را تحمل کنند. فرمود اگر آن علمی را که به سلمان گفتیم ابوذر بداند نمی تواند تحمل کند «وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمَ أَبُو ذَرٍّ مَا فِی‏ قَلْبِ‏ سَلْمَانَ‏ لَقَتَلَهُ»(۱۳)، ابوذر اگر بداند چه در قلب سلمان می گذرد او را می کشد.

بنابراین علم امیرالمومنین که یکی از خصوصیات ایشان است موجب آگاهی ایشان به کائنات و احوال انسان هاست. در روایت نقل شده است که امام وقتی به دنیا می آید دستانش روی زمین و صورتش رو به آسمان است، با این کار همه علومی که در زمین است را در قبضه خودش می گیرد و ندای ملکی را می شنود که از باطن عرش با ایشان به این مضمون سخن می گوید که خدا شما را برگزیده است پس آماده شوید و شروع می کند از ایشان تعریف کردن؛ امام با شنیدن این تعاریف به نشانه تواضع در مقابل خداوند متعال این آیه را می خوانند: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ»(آل عمران/۱۸)؛ وقتی این آیه را می خوانند و  این گونه به توحید شهادت می دهند خداوند درهای علم اولین و آخرین را به رویشان باز می کند و به او خصوصیتی می دهد که می تواند روح را مشاهده کند. همان حقیقتی که در قرآن در سوره قدر و… از او کلام به میان آمده است که «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ» چرا که روح غیر از همه ملائکه و اعظم از همه آن هاست) بنابراین امام در همان بدو تولد دارای ظرفیتی است که می تواتد روح را ببیند، چرا که مشاهده ملائکه سخت است و جبرئیل را فقط انبیاء مرسل می توانند ببینند اما مشاهده روح از آن هم سخت تر است. امام وقتی به امامت می رسد عمودی از نور بین او و خدای متعال قرار می گیرد که در آن همه خصوصیات و سرشت انسان ها نمایان است.

در روایت آمده است که شخصی به امام رضا (ع) عرض کرد: «آقا، خیلی از دوستان مرا واسطه قرار داده اند که به شما التماس دعا بگویم، امام رضا فرمودند: شما خیال می کنید که ما از شما غافل هستیم؟! هر روز اعمال شما را من به خدای متعال عرض می کنم. السلام علیک یا اباعبدالله…

پی نوشت ها:
(۱) تفسیر العیاشی، ج‏۱، ص: ۵
(۲) الکافی، ج‏۱۵، ص: ۱۴۹
(۳) نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: ۴۹۶
(۴) معانی الأخبار، النص، ص: ۴۰۷
(۵) تفسیر فرات الکوفی، ص: ۱۷۱
(۶) علل الشرائع، ج‏۱، ص: ۱۸۳
(۷) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم، ج‏۱، ص: ۲۱۳
(۸) الکافی (ط – الإسلامیة)، ج‏۲، ص: ۲۳۹
(۹) الأمالی( للصدوق)، النص، ص: ۳۵۳
(۱۰) الکافی، ج‏۱، ص: ۱۸۴
(۱۱) الکافی ، ج‏۱، ص: ۶۱
(۱۲) الکافی ، ج‏۱، ص: ۴۰۱

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

ده − هشت =