آقا معلم محبت را زمزمه میکند
به گزارش قائم آنلاین، این روزها هر چه از مهربانی و همدلی بگوییم، کم گفتیم، از رسمی که هیچگاه در میان مردم ما فراموش نمیشود ولی این موضوع در روزهای کرونایی بیشتر جلوهگر شده است. از مهربانی همدلی جهادگران، مجاهدان سلامت و البته در کنار همه اینها مجاهدان آموزشی خبرهای بسیاری شنیدیم برخی با این
به گزارش قائم آنلاین، این روزها هر چه از مهربانی و همدلی بگوییم، کم گفتیم، از رسمی که هیچگاه در میان مردم ما فراموش نمیشود ولی این موضوع در روزهای کرونایی بیشتر جلوهگر شده است.
از مهربانی همدلی جهادگران، مجاهدان سلامت و البته در کنار همه اینها مجاهدان آموزشی خبرهای بسیاری شنیدیم برخی با این تصور که نباید در کار خیر ریا شود از اطلاعرسانی در این زمینه صرفنظر میکنند ولی باید بدانند فرهنگسازی و ترغیب افراد در این زمینه خود تاثیرات خود را به همراه دارد.
در کنار همه مسائل و مسائلی که با شیوع کرونا شاهدش بودیم بحث آموزش و یادگیری به دغدغه اصلی و جدی خانوادهها تبدیل شد آن هم نه تنها آموزش و یادگیری در روزهای کرونایی تعطیل نشد بلکه مجاهدان آموزشی با پشتکار و در کنار آن خلاقیت توانستند ادامه دهنده راه آموزش باشند.
*معلمی با موتور و لباس بارانی
در این راستا خبرگزاری فارس مازندران به سراغ معلمی رفته که با موتور و لباس بارانی مسافت دو ساعته را هر روز طی میکند تا خود را به مدرسه برساند، مدرسه روستا هم در منطقه باتلاقی قرار دارد و تا زانو در گل میرود ولی با وجود همه اینها مهم آموزش بوده که حتی در روزهای قرمز هم تعطیل نشد.
شعبان متولیزاده مدیر آموزگار که در حال حاضر با سابقه ۲۷ سال در مدرسه شهید گراییلی روستای شالیکش بندپی شرقی شهرستان بابل فعالیت دارد که حتی در روزهای قرمز کرونایی در کلاس درس حاضر شده روز گذشته شاهد ریزش برف سنگینی در سطح استان بودیم اما این معلم در مدرسه حاضر شد و آموزش هم تعطیل نشد.
به نظرش تدریس در مناطق صعبالعبور سختیهای خاص خود را دارد، سختیهایی که تنها برای کسی که عاشق کارش باشد قابل تحمل است.
وی گریزی به گذشته میزند یعنی زمانیکه با پشتکار و عزم و ارادهای بالا کارش را آغاز کرد و از آن سال تاکنون ۲۷ سال میگذرد و همواره طی این سالها در مناطق صعبالعبور تدریس کرده است.
*خاطره یک روز بارانی از خانه تا مدرسه
به یاد سالهای قبل افتاد زمانیکه موتورش را قسطی خریده بود و هر روز مسیر خانه تا مدرسه را با موتورش طی میکرد در بین راه باید از مسیر رودخانه میگذشت که اهالی برای عبور از آن به اصلاح پل چوبی ساخته بودند و عرضش حدود نیم متر و طولش ۱۰ متر بود و روزی که درح ال عبور از روی این پل بود به داخل آب پرت شد و بهدلیل شدت ضربه دچار شکستگی شد یادآوری این خاطره برای این معلم فداکار با عنوان « یک روز بارانی از خانه تا مدرسه» برای همیشه در خاطرش ماندگار شد.
هر روزش پراز خاطره است چرا که در مناطقی مشغول تدریس است که هر روز ساعتها باید در مسیر باشد تا خودش را به مدرسه برساند.
این معلم در سرمای زمستان مجبور است روی برفها نمک بریزد و البته اگر از سرمای هوا بگذریم که جای خود دارد که چه مشکلاتی رقم میزند.
شعبان متولیزاده در گفتوگو با فارس میگوید: در طول ۲۷ سال گذشته همواره در مناطق صعبالعبور خدمت کردم، حتی زمینم را فروختم و با پولش برای خودم ماشین لندرور خریدم تا بتوانم به موقع سر کلاس درس حاضر شوم و دانشآموزان نگران بحث آموزش نباشند.
از زمانیکه پای کرونا به میان جوامع باز شد باخودم گفتم بالاخره مرگ انسان براساس تقدیرش رقم میخورد پس چه بهتر که در راه آموزش جانم را از دست دهم و به همین دلیل باوجود نگرانیها و مسائلی که مطرح شد هیچگاه دست از آموزش نکشیدم.
*دانشآموزانم نباید از درسهایشان عقب بیفتند / تدریس خانه به خانه
هر روز در کلاس درس حاضر شدم و نگذاشتم دانشآموزان در این زمینه نگران نباشند و از درسهایشان عقب بیفتند در روزهای قرمز کرونایی به دنبال خرید تلفن همراه از طریق وام رفتیم که باتوجه به شرایط اقتصادی خانوارها امکان پرداخت قسط برایشان وجود ندارد؛ چرا که چند نفر از دانشآموزانم پدر خود را از دست دادند و حتی برای آغاز سال تحصیلی توان خرید لوازمالتحریر را هم نداشتند.
*دانشآموزان سه قلو
۶ دانشآموز در پایه پیشدبستانی و ۱۶ دانشآموز در پایه اول تا ششم در مدرسه درحال تحصیل هستند که از بین ۶ دانشآموز پایه پیشدبستانی دانشآموز سه قلو هستند که خانواده آنها حتی توان تهیه لوازمالتحریر را نداشت چه برسد به خرید تبلت یا گوشی…؛ در این راستا با رایزنی توانستیم برایشان لوازمالتحریر تهیه کرده و در اختیارشان قرار دهیم.
طی این مدت حتی خانه به خانه هم تدریس کردم اما کلاس درس را تعطیل نکردم چراکه حاضر نیستم دانشآموزان عقب بمانند، به یاد خاطره چند سال قبل افتادم زمانیکه در کلاس درس مشغول تدریس بودم و حتی متوجه پایان کلاش نشدم و دیدم پدربزرگ یکی از دانشآموزان به مدرسه آمد و تعجب کرد و به من گفت برف سنگینی باریده و تمام خیابان را گرفته، شاید حتی باورتان نشود اصلا متوجه بارش برف نشدم بهطوریکه پدربزرگ دانشآموز تعجب کرد و گفت چگونه از وضعیت هوا خبر نداری و همان روز در مسیر بازگشت که امکان تردد ماشین نبود، لاستیک ماشینم را کم باد کردم که توانستم به منزل برگردم.
تنها دغدغه من در طول این سالها دانشآموزانم بودند و هستند و همیشه آرزویم این است که آنها با پشتکار و تلاش به جایی برسند در این زمینه هم همواره آنان را تشویق به پشتکار میکنم.
* برف ببارد، سیل بیاید اماکلاس درس آقا معلم تعطیل نشد
تمام هم و غم ما طی این سالها دانشآموزانم هستند؛ « برف ببارد، سیل بیاید، جاده مسدود شود کما اینکه چندین بار چنین حوادثی تکرار شد اما مدرسه و کلاس درس تعطیل نشد.
*رنجهای هر روزه دانشآموزان شالیکش
طی این سالها به عینه با مشکلات مناطق صعبالعبور آشنا شدم که در عمق محرومیتها رنج میبرند و تا جایی که در توانم بوده برای حل مشکلاتشان پیگیری از جاده گرفته تا پل را انجام دادم درحال حاضر مردم شالیکش بندپی شرقی نیز بهدلیل نداشتن جاده مناسب در رنج هستند بهویژه دانشآموزان این روستا که هر روز در پیمودن مسیر خانه تا مدرسه با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکنند.
* عاشق کارم هستم
من عاشق کارم هستم و اگر به ۲۷ سال قبل برگردم همیشه دوست داشتم یا لباس پرستاری، معلمی و یا نظامی بپوشم.
حتی دانشآموزانی دارم که از داخل جنگل روزی یک ساعت پیاده میآیند تا درس بخوانند و همین مسائل مرا ترغیب به حضور و اهتمام و تلاش بیشتر برای تدریس و آموزش و یادگیری به دانشآموزان میکند.
برچسب ها :معلم ، زمزمه،مجاهد
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0