طالبان، دولت مطلوب آمریکا
سیاست چهار دهه اخیر آمریکا در افغانستان و پاکستان منجر به شکلگیری دولت طالبان در افغانستان شده که امروز با ورود طالبان به کابل، در واقع انتقال مسالمتآمیز یک دولت آمریکایی به دولت جدید آمریکایی شکل گرفت و دولت جدید طالبان.
به گزارش عصرقائم، از سالهای اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی سابق (دی ماه ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷)، آمریکا با استفاده از فرصت حماقتی که توسط رقیب جهانیاش صورت پذیرفته بود، در افغانستان بویژه در پاکستان با استفاده از دلارهای نفتی عربستان، اقدام به سرمایهگذاری روی حوزههای علمیه و طلاب این حوزهها کرد؛ چراکه در جمعیتشناسی سیاسی افغانستان و پاکستان به این نتیجه رسیده بود که مردم این دو کشور بشدت تحت تاثیر دین هستند و برای اطاعت از اوامر رهبران دینی خود حاضر به فداکاری میباشند. بدین جهت، با دلارهای نفتی عربستان، آمریکا روی مدارس دینی پاکستان و افغانستان سرمایهگذاری سنگینی بعمل آورد و همزمان توانست نگاه تندروانه دینی و تعصبات شدید مذهبی را بین این مدارس و تربیتشدگان آن ترویج کند.
پیشینه شکلگیری تفکرات تکفیری در پاکستان و افغانستان
در ایالات و مناطق مرزی پاکستان بخصوص در پیشاور و کویته، از دهه چهل خورشیدی به این سو، احزاب سنی مانند جمعیت علمای اسلام، جماعت اسلامی و اهل حدیث، مدارس علمیه ایجاد کردند. در این مدارس فقط برخی متون مذهبی با تفسیر و دیدگاه مکتب دیوبندی (هند) تدریس میشود که دیدگاهها و فعالیتهای مشترک با سلفیه و وهابیت دارد. پس از ورود مهاجرین افغانستانی به این مناطق، تعداد قابل توجهی از جوانان، جذب این مراکز شدند و نیز، بر تعداد این مدارس افزوده گشت. بیشتر این طلاب از قوم پشتون بودند و در فضای قبیلهای، روستایی یا اردوگاهی همراه با فقر و محیط بسته تربیت شده بودند.
در این مراکز بارها گفته میشد که مجاهدین و شیعیان، فاسد و خارج از دین هستند و خارجیها نیز نیروهای شیطانی معرفی میشدند. سپس با تحریک و تشویق طلبهها به جهاد، وظیفه دینی برای پاکسازی افغانستان و یادآوری تعصب قومی، آنان را مسلح و سازماندهی کرده و به افغانستان گسیل داشتند.
بهتدریج، افراد غیر پشتون یا غیر بنیادگرا نیز به این گروه پیوستند: سنیهای بنیادگرای تاجیک و ازبک (بدخشان و مناطق شمال افغانستان)، مجاهدین عرب، چچن و ازبکستانی، و نیز پشتونهایی که در دولتهای کمونیستی افغانستان همکاری و تجربه داشتند.
ورود نیروهای شوروی سابق به افغانستان(زمستان ۱۳۵۸ش/۱۹۸۰م)، شکلگیری نیروهای مجاهد و ارتباط زمینی آنان با شهرهای مرزی پاکستان، فرصتی برای اعمال بهتر سیاستهای پاکستان در افغانستان بوجود آورد و باعث شد با حمایت پاکستان (ضیاءالحق)، کمکهای امریکا، انگلیس و برخی کشورهای اسلامی مانند عربستان و امارات، احزاب متعدد جهادی در آنجا شکل گیرد. سران احزاب از ملایان فعال، و سربازان از جوانان مهاجر و داخل کشور تشکیل شده بود. تمایل حامیان مجاهدین، به گروههای تندرو و وفادار مانند حزب اسلامی (گلبدین حکمتیار) و حزب اتحاد اسلامی (عبدالرب الرسول سیاف) نتوانست برنامههای دولت پاکستان و عربستان را بهخوبی پیش ببرد، بنابراین دولت پاکستان(بینظیر بوتو) و عربستان به سمت تشکیل گروه جدید با زمینه کنترل، نظارت و وفاداری بیشتر رفت.
مهمترین انگیزه عربستان در تشکیل طالبان
حمایت و کمک عربستان به مجاهدین و طالبان دو علت اصلی داشت: نخست، گسترش نفوذ در میان کشورهای اسلامی با هدف مطرح کردن خود بهعنوان قدرت اصلی اسلامی، و دوم، کاهش نفوذ ایران. همچنین توجه و فعالیت نیروهای بنیادگرای عربستان، امارات متحده و کشورهای عربی دیگر، از انتقاد، مخالفت و تهدید سران این کشورها به فرصت جهاد در افغانستان منحرف شد. به عبارت دیگر طالبان بیشتر شرایط مورد نظر آنان را داشت: تعصب، وابستگی مذهبی، روحیه تندروی، شعارهای ضدفساد، ظاهر اسلامی و مخالفت با شیعیان و حضور ایران.
اسامه بن لادن، مهره رسمی و کد دار سازمان سیا (آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا)، مامور سازماندهی و تجهیز و عملیاتی کردن طلاب مدارس دینی پاکستان و افغانستان شد. بخش زیادی از حتی مجاهدین نیز تحت حمایتهای مالی و اطلاعاتی تشکیلات نوظهور آمریکایی قرار گرفتند. طلاب، که روز به روز بر تعدادشان افزوده میشد، بتدریج با گسترش شبکه سازماندهی شده، آماده عملیات میشدند، اما شرائط اجتماعی افغانستان میبایست اشتیاق بیشتری به این جریان جدید پیدا میکرد تا تشکیلات “طالبان” مورد رونمایی قرار میگرفت.
افغانستان، قربانی موقعیت ژئواستراتژیکی خود
جنگ ناشی از اشغال افغانستان توسط شوروی سابق، بیش از یک میلیون کشته و نزدیک به پنج میلیون مهاجر و آواره بر جای گذاشت. پس از جنگ نیر مجاهدین افغانی بر حسب مشرب سیاسی و وابستگی رهبرانشان به کانونهای قدرت خارجی، در تصاحب قدرت اداره کشور دچار جنگ و تعارض شدند و بهرغم رویکرد عمومی مردم، که انتظار داشتند پس از رفع اشغال، روی آرامش و سازندگی کشور ویرانشده را ببینند، درگیر مجادلات داخلی مجاهدین شدند و بیثباتی کشور و آوارگی و عدم امنیت، جان مردم را به لبشان رسانده بود که بناگاه جنگجویانی وارد عرصه نظامی دشند بنام “طالبان”، که خواستگاه اصلیشان حوزههای علمیه اهل سنت بود و با شعار حاکمیت آرامش و ثبات به کشور و از آنجا که خود از اهل علم دینی بودند، بشدت مورد استقبال مردم قرار گرفتند و با حمایت لجستیکی و مالی عربستان و آمریکا توانستند در کوتاهترین زمان ممکن قدرت را در کابل بدست آورند.
اسناد موجود، نشان میدهد که مجاهدین از پشتیبانیهای نظامی خارجی وسیع آمریکا، عربستان، پاکستان و سایر کشورهای اسلامی بهرهمند میشدند. در سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۸) آمریکا شروع به آموزش مبارزین و هدایت تبلیغاتی از پاکستان نمود. سپس از (آغاز سال ۱۹۷۹) دی ماه ۱۳۵۷، مأموران سرویس اطلاعاتی ایالات متحده شروع به مذاکره با رهبران مبارز جهت مشخص شدن نیازهایشان کردند.
دخالت مستقیم آمریکا در افغانستان
یک ماه پس از آغاز تهاجم شوروی، مشاور امنیت ملی آمریکا، زیبگنیو برژینسکی شخصاً به پاکستان رفته و در ناحیهای مجاور مرز افغانستان نزدیک گذرگاه خیبر خطاب به مجاهدان محلی گفت: «ما از اعتقاد عمیق شما به خدا آگاهیم و اطمینان داریم نبردتان همراه با موفقیت خواهد بود. آن سرزمین متعلق به شماست و روزی به آن باز خواهید گشت زیرا مبارزهتان به پیروزی منجر میشود و بار دیگر خانهها و مساجدتان را باز خواهید یافت، زیرا هدفتان صحیح و خدا در کنار شماست». مطابق با اظهارات برژینسکی، سیا کمک مالی به مبارزان افغان را در ژوئیه ۱۹۷۹ (تیر یا مرداد ۱۳۵۸)، شش ماه پیش از هجوم شوروی به تصویب رسانید پس با این وجود پیش از تهاجم متعهد به پشتیبانی شده بودند اما سلاح پس از ورود رسمی شوروی فرستاده شد.
جیمی کارتر، رئیسجمهور آمریکا معتقد بود که «تجاوز شوروی» نمیتواند رخدادی جداگانه در حوزه نفوذ جغرافیایی شوروی باشد چون در حقیقت یک تهدید پنهانی به نفوذ ایالات متحده در خلیج فارس است. آمریکا همچنین در مورد دسترسی شوروی به اقیانوس هند با اتخاذ ترتیبی با پاکستان نگران بود. ایالات متحده بیشترین گرایش را به پشتیبانی از نیروهای تحت رهبری احمد شاه مسعود داشت و پشتیبانی قابل ملاحظهای از وی در سیاست ریگان موسوم به «عملیات گردباد» در ارتش و نیروهای اطلاعاتی وجود داشت. پشتیبانی اصلی مسعود توسط دو تن از تحلیلگران سیاست خارجی آمریکا، میشائیل جانز و جیمز ای. فیلیپس پایهریزی شد. پشتیبانی این دو سبب کسب بیشترین سهم وی از سیاست ریگان در مورد جنگ شد. پس از لشکرکشی شوروی به افغانستان، دیکتاتور نظامی پاکستان، محمد ضیاءالحق شروع به پذیرش کمکهای مالی از طرف قدرتهای غربی به عنوان واسطه مستقیم در پشتیبانی از مجاهدین نمود.
به دنبال انتخاب رونالد ریگان به سمت ریاست جمهوری در سال ۱۳۶۰ (۱۹۸۱)، عمدتاً با تلاش گوست آوراکوتوس از مقامات سیا و چارلی ویلسون عضو کنگره اهل تگزاس، کمک به مجاهدین به واسطه رژیم ضیا الحق افزایش بیشتری یافت.
مأموران شبه نظامی آمریکا از واحد عملیات ویژه سیا در آموزش، تجهیز و برخی اوقات نیز فرماندهی نیروهای مجاهدین ضد ارتش شوروی، فعالیت داشتند. اگر چه در سیا در مجموع و چارلی ویلسون عضو کنگره در عمل بیشترین ریسک را پذیرفته بودند، مشوق این طرح یک مأمور جوان شبه نظامی به نام مایکل جی ویکرس بود.، که ظاهراً با گروههای مجاهد در ارتباط بود و فعالیت آموزشی داشت). میشائیل پیلسبوری یکی از مقامات ارشد پنتاگون دست آخر در سالهای ۱۳۶۳ تا ۶۵ (۱۹۸۵تا ۸۶) بر مقاومت دیوانسالاری آمریکا غلبه یافته ریگان را وادار به تهیه هزاران موشک استینگر برای مجاهدین نمود.
ایالات متحده، بریتانیا و عربستان سعودی تقبل بیشترین پشتیبانیهای مالی را به عهده گرفته بودند.
همانگونه که گفته شد، پس از فرود و فرازهای فراوان و خروج ارتش شوروی از افغانستان و آغاز درگیری چند ساله و خستهکننده میان مجاهدین و بسر آمدن تحمل مردم افغانستان، شرائط برای ظهور طالبان، که از سوی آمریکا برای مرحله دیگر ادامه سلطه آمریکا بر منابع غنی معدنی و موقعیت ژئوپلتیک افغانستان طراحی شده بود، مساعد گردید و طالبان در یک درگیری کوتاه و با سرعت حیرتآور کلیه نقاط این کشور را به تصرف خود در آورد و از سال ۱۳۷۵ش/۱۹۹۶م تا ۱۳۸۰ش/۲۰۰۱م بر افغانستان حکومت کرد.
طالبان را بهتر بشناسیم
در تشریح این گروه، ویکی شیعه آورده: طالِبان گروه مسلح سلفی است که با هدف سرنگونی نظام سیاسی فعلی افغانستان و برپایی امارت اسلامی میجنگد. اندیشه و رفتار طالبان بر تفسیر سنتی و بدون نرمش از شریعت اسلام (دیوبندی، سلفی و وهابی) و مقررات سختگیرانه قبیلهای پشتون استوار است. در زمان حکومت این گروه بین سالهای ۱۳۷۵ش/۱۹۹۶م تا ۱۳۸۰ش/۲۰۰۱م شیعیان افغانستان محدودیت، فشار و سرکوب شدیدی را تجربه کردند. این گروه در ۱۳۷۳ش/۱۹۹۴م توسط دولت و گروههای بنیادگرای سنی پاکستان و حمایت عربستان، با بدنه ملایان و طالبهای پشتون در مدارس مناطق مرزی پاکستان بوجود آمد.
جرج واکر بوش بهعنوان چهل و سومین رئیس جمهور (۰۹-۲۰۰۱) ، سیاست آمریکا برای تسریع در حضور همه جانبه در منطقه حساس خاورمیانه، پروژه زدن ساختمانهای دوقلوی آمریکا توسط خلبانان آموزش دیده عربستانی توسط سازمان سیا، آمریکا بهترین بهانه را با نسبت دادن این عملیات به القاعده، حملات همه جانبه خود را به افغانستان آغاز کرد و با جایگزین کردن عناصر سیاسی و لیبرال وابسته به خود همچون حامد کرزای، که سالها در آمریکا رستورانداری میکرد، توانست نیروهای خود را بصورت همه جانبه در اقغانستان مستقر کند و پایگاه هوایی و استراتژیک بگرام را در خاک افغانستان ایجاد کند و عراق را نیز مورد اشغال قرار داد تا دست برتر در معادلات قدرت در این منطقه حساس جهان را در دست داشته باشد.
آمریکا به مدت بیست سال با مهرههای جدید خود، که آخرین آنها اشرف غنی بوده، توانست سلطه خود بر منطقه و افغانستان را به بهای فلاکت و تحمیل ناامنی به مردم مظلوم و غیور افغانستان حفظ کند. با پرشدن جام صبر مردم افغانستان از وابستگی و ناکارآمدی دولتهای پس از طالبان، آمریکا تصمیم به تغییر بازی با مهرههای قبلی خود گرفت.
آمریکا که هیچگاه رابطه خود با طالبان را قطع نکرده بود، با تغییر رهبران این گروه، توانست همچنان نفوذ خود در اجرای راهبردهای خویش از طریق طالبان را حفظ کند. تاریخ مصرف نیروهای لیبرال افغانستان بسر آمد و آمریکا طالبان را فعال کرد بگونهای که این گروه توانست با حداقل نیروی جنگجو ظرف مدت سه هفته افغانستان را به اشغال خود در آورد و بدون شلیک گلوله و درگیری، وارد کابل شده و حکومت را بهطور مسالمتآمیز بدست آورد. آمریکا از اولین کشورهایی بود همانند سال ۱۳۷۵، طالبان را به رسمیت شناخت. سخنگوی کاخ سفید آمریکا در اولین موضعگیری، از رابطه سازنده این کشور با طالبان گفت و اظهار امیدواری کرد تا روابط فعالتری با حکومت جدید افغانستان بوجود آید.
جریان تحریف در حرکت اخیر طالبان
از برکناری ظاهری طالبان از حکومت در سال ۱۳۸۰ و بیخبری از این فرقه در عالم سیاست، به یکباره طی دو هفته طالبان توانست ارتش ملی افغانستان را که طی ۲۰ سال اخیر با هزینه ۸۸ میلیارد دلار (به اعتراف آمریکاییها)، سازماندهی و تجهیز شده بود، بدون درگیری عمده و جنگ از شهرها فراری داد و در اغلب استانها و شهرهای حتی بزرگ افغانستان و از جمله کابل بدون شبیک حتی یک گلوله توانست کل کشور را اشغال کند و این نیست مگر با تبانی و تفاهمات پشت صحنه؛ اما آنچه که در فضاهای مختلف و حتی بصورت جدی در فضای مجازی درصدد انگارهسازی غیرواقعی هستند، ایجاد فاصله تخاصمی بین آمریکا و طالبان است. بدلائل قوی و دهها علامت و نشانه، که حاکی از اشراف کامل پشت پرده آمریکا بر طالبان و عربستانی که موسس و قطب آمال طالبان میباشد، در خبرها و تحلیلها بویژه در رسانهها و محافل غربی، از نوعی تحریف دلالت دارد که آمریکائیها سعی دارند با نمایش دشمنی طالبان با خود، افکار عمومی مردم جهان و افغانیها را دچار انحراف کنند و نگذارند جهانیان از روابط کاملاً صمیمانه و ارباب و رعیتی این کشور سلطهجو با مزدوران خود (طالبان) مطلع شوند.
آیا طالبان نسبت به گذشته تغییر کرده است؟
این یک پرسش جدی برای مردم افغانستان و هم مردم جهان است. واقعیت این است که طالبان ۱۴۰۰ تا طالبان ۱۳۷۵ به لحاظ مبانی اعتقادی و حامیان بینالمللی هیچ تغییری نکرده است. تنها تغییر ایجادشده، استفاده از تجربه ۲۰ سال اخیر، که زمان خارج از قدرت را این گروه صرف تربیت کادر و گسترش اندیشههای خود بین مردم اقوام مختلف کرده بود، است.
از آنجا که طالبان در چهارچوب طرح دقیق امریکا و عربستان برای فرقهسازی مذهبی آنهم در میان پشتوها، که ۴۰درصد جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند، متولد شد و شکل گرفت، خالقان این گروه همچنان مهار طالبان را در اختیار دارند و مصالح و منافعشان ایجاب میکند که پس از سپری کردن دوران سخت حکومت ۲۰ ساله لیبرالهای وابسته و به ستوه آمدن مردم افغانستان، این بار طالبان باید با سیمای معتدل و ملایم وارد صحنه شود تا بتواند اعتماد مردم را جلب کند؛ چراکه این فرقه در ۵ سال حاکمیت خود د رافغانستان(۱۳۵ تا ۱۳۸۰) آنچنان تندروی و پاکسازی مذهبی و قومی از خود بروز داد که حتی داد آشپز اصلی یعنی آمریکا را هم بظاهر در آورده بود، بدین جهت، طالبان ظرف روزهای اخیر، با صدور بیانیههای متعدد سعی کرد تا اعتماد مردم را جلب و آنها را به آرامش دعوت کند. اعلام کرد که حتی شیعیان هم میتوانند آئینهای خود را داشته باشند و این در شرائطی است که منبع فکری این فرقه، بستر شکلگیری داعش، جبههالنصره و دهها گروه تندرو تکفیری با بیرحمی تمام بوده و هست.
دیر نخواهد بود که این فرقه با تسلط کامل بر افغانستان و تثبیت حکومت خود، چهره اصلی تکفیری خود را نشان دهد.
موضع مقامهای جمهوری اسلامی
اینکه سرعت تحولات افغانستان و تسلط غیرقابل انتظار و حیرتآور طالبان بر کشور افغانستان، موجب تعجب کشورها و مقامها شد، تردیدی نیست، اما از وزارت امور خارجه کشورمان با آنهمه معاونتها و ادارات تخصصی و میز مطالعات کشورهای مختلف با کارشناسان تخصصی نتوانست سرعت تحولات افغانستان را پیشبینی کند، غیرقابل قبول است. نکته قابل تأمل در این است که نمیتوان مدعی بود طالبان دارای چند ورژن و نوع است، طالبان بد، متوسط و خود!.
منبع فکری و اعتقادی طالبان و خالقان این فرقه که برای این فرقه فلسفه و جهانبینی و ایدئولوژی نوشتند و رگ حیات این فرقه را در دست دارند، هیچ طالبان با سه گروه: خوب و بد و متوسط در نظر نگرفته بودند. اساساً طالبان را با نطفه خاص برای ماموریتهای تعریفشده بوجود آوردند که نمیتوان با این فرقه، توافق استراتژی بست و امیدی به آن داشت. بدون تردید، آنانی که قائلند با طناب طالبان میتوانند اهداف راهبردی نظام مقدس اسلامیمان را پیگیر باشند، نباید از یاد ببرند که در هر صورت بندناف این فرقه با منافع نامشروع شیطان بزرگ و عربستان خبیث بسته شده است و هیچگاه نباید به شیطان و اذنابش اعتماد کرد.
برچسب ها :افغانستان، طالبان،کابل
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0