مداد العلماء افضل من دماء الشهداء
چندی پیش از خبرگزاری تسنیم در تماسی با بنده خواستار ارائه پارهای از حقایق درباره خروجم از پروژه بیتیآر شد اما از آنجا امروز سیاستبازان گوی سبقت را از دیگران ربوده و حقیقت از دروغ بیهویتتر شده خواستم از حاشیهها دور بمانم و سکوت کردم. اما اکنون که سکوتم به معنای پذیرفتن اتهاماتی تلقی شده که در انجامشان نقشی نداشتهام لازم میدانم توضیحاتی را در اختیار خوانندگان آن رسانه بگذارم:
اینجانب، محمدرضا اسماعیلنژاد نوه شهید محمدرضا اسماعیلنژاد مدیر یک مؤسسه تجاریسازی اختراعات هستم. نه اهل سیاست هستم و نه اقتصاد. هشت سال پیش به پروژه بیتیآر ملحق شدم. بعد از تکمیل تقریبی پروژه مطالعاتی در سال ۹۳ به همراه آقای سیداسماعیل خاتمینژاد، مخترع دستگاه، وارد مرحله ساخت پایلوت شدیم. همان زمان بود که آقای اسماعیل مهاجر مدیر کل وقت محیط زیست استان گلستان از طرح استقبال کرد و به عنوان حامی پروژه اقداماتی مؤثر را راستای معرفی و تبلیغ آن انجام داد. آقای مهاجر پس از مدتی، بنده را به همراه آقای خاتمینژاد به حضور در شب مراسم دکتر تقی ابتکار دعوت و به آقای سیدمحمد هاشمی، همسر خانم ابتکار معرفی کرد.
کار علمی همانجا برای همیشه تعطیل شد. از آن به بعد کار ما شد ماندن در تهران و حضور در جلسات مخلتف با حضور آقایان هاشمی و مهاجر. طرح از طرح آقای محمد هاشمی به شرکتی با نام تجاری PMC به مدیریت نادر هاشمی معرفی شد. شرکتی که بنا بود حامی پروژه باشد. همان وقت بود که پس از ۵ سال همکاری با آقای خاتمینژاد به شکل ناگهانی از پروژه اخراج شدم. علت اخراج شدنم هنوز بعد از گذشت دو سال برای خودم نامشخص است.
اکنون که در گزارش خبرگزاری تسنیم، علت قطع این همکاری، به نقل از آقای خاتمینژاد، زیادهخواهی بنده عنوان شده لازم میدانم یادآور شوم با وجود اینکه آن زمان، آقای مهاجر به لطف آقای هاشمی ۴۰ میلیون تومان برای کمک به پروژه در اختیار شرکت PMC قرار داده بود، از آغاز همکاری ۵ سالهام با پروژه تا زمانی که اخراج شدم ریالی بابت فعالیتهایم دریافت نکردم.
درباره مقوله جعلی بودن گواهی ثبت اختراع مورد نظر هم بنده تا زمانی که همراه پروژه بودم پیگیر دریافت ثبت اختراع از اداره ثبت اختراع بودم که متأسفانه تا آن زمان به خاطر ضعف سیستم دانشگاهی در مرحله استعلام این روند به طول انجامید و محقق نشد. از اینکه بعد از اخراج من روند ثبت اختراع به چه شکل پیش رفته اطلاعی ندارم.
و اما درباره طرح زبالهسوز شهری، همانطور که پیشتر نوشتم مالک یک مؤسسه ایدهپردازی هستم و در مؤسسه هر روز شاید روی چند طرح بحث و گفتوگو شود. بعد از خروج من از پروژه بیتیآر و بالا رفتن اطلاعات بنده درباره پسماند بیکار ننشستم و تلاش کردم با استفاده از تجربیاتم خدمتی در این زمینه انجام دهم. من بعد از ۵ سال فعالیت در پروژه بیتیآر به این نتیجه رسیدم که شهرها با توان مالی کم در بودجههای مدیریت پسماند نیاز به دستگاهی ارزان با کارایی بالا دارند و همین سبب شده پروژه بیتیآر با قیمت گذاری یک دستگاه ۱۵۰ تنی با رقم ۱۲ میلیارد تومان با وجود این همه حمایت اداری هنوز موفق به عقد قرارداد نشده باشد. دستگاهی را که به عنوان زبالهسوز شهری طراحی کردهام و هنوز هم در حال پژوهش هستم اما هیچ موازی کاری وجود ندارد چون بیتیآر با زباله سوز دو مقوله کاملاً متفاوت هستند. امروز خوشحالم که از بیتیآر و حاشیههای آن جدا شدهام و در مسیری سالم و متعلق به خودم گام برمیدارم.
در پایان تأکید میکنم طی دو سال گذشته، با وجود تهمتها و رفتارهای ناشایست تیم اجرایی پروژه بیتیآر، به حرمت شخصیت خانواده علم و فناوری و برای دور ماندن از حواشی پرونده بیتیآر تا به امروز سکوت کردهام و امروز برای جلوگیری از بردوش کشیدن بار اتهامات دیگران لب به سخن گشودم. اما از آنجا که از توضیحات امروز من مشارکت افرادی را در این پروژه فاش میکند که احتمالاً مایل هستند در حاشیه، باقی بمانند، لازم میدانم اعلام کنم که بنده به عنوان یک پژوهشگر ساده و به دور از هرگونه جناحبندی سیاسی به فعالیت در زمینه تخصصم مشغولم و اگر توضیحاتی که امروز در دفاع از خود در برابر اتهامات ارائه کردم سبب شود مورد آسیب قرار گیرم، یعنی در کشورمان حقیقت جای خود را به ناراستی داده است.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0