فرض کنید در مورد لباس یک فرد غریبه نظر بدهید، او فورا عصبانی خواهد شد و در موضع دفاعی قرار خواهد گرفت، چون از شما نظر نخواسته بود! و شما هم اجازه نداشتید نظر یا بازخورد ارائه بدهید. بیشتر افراد مشکلی با شنیدن یک نظر مثبت در مورد چیزهایی که به خودشان مربوط است ندارند، اما اگر نقد کنید یا نظر منفی بدهید، یعنی آن فرد را دلخور کردهاید و مرتکب اشتباهی شدهاید.
رویکرد درست چیست؟
اگر احساس میکنید حتما باید بازخورد به کسی بدهید، دو انتخاب دارید؛ میتوانید از او اجازه بگیرید و اظهار نظر کنید، یا اینکه راههایی پیدا کنید که به آنها دلگرمی و اطمینان بدهید که میتوانند بازخورد سازنده و مفیدی از شما بگیرند.
اجازه گرفتن از کسی برای اظهار نظر کردن معمولا فایدهای ندارد، چون ممکن است بگوید علاقهای به شنیدن نظر شما ندارد. اگر چنین باشد آیا باز هم مایلید حرفی بزنید؟ ولی به هر حال حتی اگر نتیجه این باشد، باز هم بهتر از این است که بدون اجازه چیزی بگویید و فرد مورد نظر را برنجانید.
شاید طول بکشد که کسی بخواهد نظر شما را بداند یا درخواست توصیه کند، اما مطمئنا نتایج بهتری دارد. چون فرد درخواست کننده، در این زمان کاملا حاضر است به شما و چیزهایی که میگوید گوش بدهد. مثلا تصور کنید بهترین دوست شما، عینک جدیدی خریده است. شاید شما به تازگی مقالهای در این مورد خوانده باشید که فرم مناسب عینک برای انواع فرمهای صورت چیست و با دیدن دوستتان و عینک جدیدش، طبق اطلاعات تازهای که کسب کردهاید به این فکر کنید که عینک جدید او، متناسب با فرم صورتش نیست.
اگر بخواهید اطلاعات خود را فورا بروز بدهید، هر چند که قصد خوبی داشته باشید، ممکن است موجب دلخوری دوستتان را فراهم کنید، اما اگر او به طریق دیگری متوجه شود که شما این دانش و اطلاعات را دارید، احتمالا خودش مشتاق خواهد شد که نظر شما را در این مورد بداند؛ اینکه آیا عینک جدیدش با فرم چهرهاش متناسب است یا نه. آن وقت شما اجازه دارید نظرتان را بیان کنید.
۲. نادیده گرفتن احساسات دیگران وقتی که نیاز دارند درکشان کنیم
هیجانات و احساسات ما در طول روز، نوسان دارد و متاسفانه ما نمیتوانیم تمام وقت شاد و راضی باشیم. ممکن است در محل کارمان دچار استرس شویم، از چیزی ناراحت شویم، از اتفاقی که افتاده احساس ناامنی کنیم یا بابت چیزی که میخواستیم و نشد، خسته و ناامید شویم. بزرگترین اندوه از این احساس ناشی میشود که فردی که باید ما را بهتر از همه بشناسد و درکمان کند، احساسات ما را نفهمد و شرایط ما را درک نکند. فرض کنید همسرتان بعد از یک روز سخت کاری به خانه برمیگردد.
رویکرد درست چیست؟
با گوش دادن به همسرتان، به احساسات او احترام بگذارید. از تکنیکهای گوش دادن فعال استفاده کنید و سعی نکنید همین حالا مشکلش را رفع کنید. حتی اگر به نظرتان میرسد که مشکل او چیز مهمی نیست، از کم اهمیت جلوه دادن احساسات همسرتان خودداری کنید. شما میتوانید بعدا در زمان دیگری به او کمک کنید، اما فعلا فقط به احساسات و افکارش گوش دهید و درکش کنید.
به جای قرار گرفتن در موضع اندرزدادن و یا سعی برای پیدا کردن ِ. فوری ِ. روزنههای امید در شرایط سخت، فقط از همسرتان در مورد احساساتش بپرسید. اگر واقعا دوست دارد با شما درد دل کند، بسیار خب، گوش دهید! شما میتوانید با اشارههای غیرکلامی یا تکرار چیزی که به شما گفته است، تائیدش کنید. بله البته کار سختی است، چون شما نگرانش هستید.
وقتی حالتان خوب نیست یا بیمار هستید، اگر کسی از شما بپرسد: آیا حالت خوب است، شما احساس بهتری از لحاظ روحی خواهید داشت تا اینکه بشنوید: تو باید دفعهی بعد لباس گرمتری بپوشی. چه کسی وقتی مریض است، حوصلهی نصیحت شنیدن دارد؟!
همهی ما به زمان نیاز داریم تا قبل از اینکه آمادهی گرفتن بازخوردها شویم، احساساتمان را آرام کنیم. پس یادتان باشد؛ تا زمانی که از شما درخواست ارائهی بازخورد نشود، نظر دادن فایدهای ندارد.
۳. از بازخورد دادن به طور کلی غافل میشویم
بازخورد مفید ارائه ندادن هم، لبهی دیگر پشت بام است که در طیف اشتباهات ارتباطیمان از آن میافتیم! مشکل قبلی این بود که اطلاعات غیرمفید و آزاردهنده ارائه میدادیم، اما مشکل بعدی این است که به طور کلی بیخیالیم و حرفی نمیزنیم! فرض کنید همسرتان پیش شما میآید تا از شما بپرسد به نظر شما برای سالگرد ازدواجتان کجا بروید. شما هم به جای اینکه چند نظر بدهید و پیشهادهای خود را بگویید، اینطور جواب میدهید: «نمیدانم» یا «فرقی نمیکند هر چه تو بگویی».
وقتی کسی تقاضای بازخورد میکند، یعنی برای مشکلش به کمک نیاز دارد. شاید هم به دنبال این است که کمی از بار فشار و تنشی را که دارد کم کند، و وقتی بازخوردی نمیگیرد و یا با بیتفاوتی روبرو میشود احساس میکند وظیفه و بار تصمیم گیری دوباره به خودش برمیگردد.
رویکرد درست چیست؟
وقتی کسی از شما نظر میخواهد، کمی وقت صرف بگذارید و درخواستش را بررسی کنید. شما مجبور نیستید مشکل او را برایش حل کنید، اما میتوانید به او کمک کنید به طریق دیگری در مورد مشکلش فکر کند. به جای اینکه به همسرتان بگویید برایتان فرقی نمیکند برای سالگرد ازدواجتان کجا بروید! میتوانید بگویید: «دقیقا نمیدانم، اما خیلی وقت است که یک غذای ایتالیایی نخوردهایم، شاید بتوانیم یک رستوران ایتالیایی پیدا کنیم که تا به حال آنجا نرفتهایم».
با این مدل جواب دادن، شما به همسرتان نشان میدهید که هر دو در یک تیم هستید و شما هم قادرید برای پیدا کردن راه حلهای مشکلات زندگیتان کمک کنید و در تصمیم گیریها کنارش هستید. یادتان باشد فقط جوابی که میدهید اهمیت ندارد بلکه نگرش شما نسبت به چیزی که از شما خواسته شده مهمتر هم هست.
وقتی نسبت به این نکات ارتباطی آگاه باشید، خواهید دید اختلافات شما هم کمتر شده است. شاید الان زمانهایی را به یاد آورده باشید که چطور قصد و نیت خوب و دوستانهی شما به مجادله و دلخوری تبدیل شد، یا با نادیده گرفتن احساسات کسی که دوستش دارید چطور او را رنجاندهاید و با سعی در حل کردن مشکل، او را عصبانیتر هم کردهاید و یا وقتی از شما خواسته شده بود بازخورد بدهید چگونه به راحتی پا پس کشیدهاید به خیال اینکه بهترین کار را میکنید!
ما نمیتوانیم به گذشته برگردیم و این اشتباهات را جبران کنیم، اما میتوانیم از این به بعد با استفاده از تکنیکهای ارتباط موثر به عزیران و اطرافیانمان این اطمینان را بدهیم که ما توانایی گوش دادن به حرفهایشان را داریم و هر زمان که نیاز داشتند میتوانیم به آنها بازخورد ارائه بدهیم.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0