وقتی خواستههای بچهها برآورده نمیشود و با «نه» والدین مواجه میشوند به والدین برچسب میزنند: «تو مامان بدی هستی، دیگه دوستت ندارم.» این برچسبها موجب احساس گناه در والدین میشود و قاطعیت خود را در مقابل کودک از دست میدهند. کودک برای جلب توجه والدین و یا برای رسیدن به خواسته خود قشقرق راه میاندازد. والدین در مقابل این رفتار، تسلیم خواسته کودک میشوند. والدین نسبت به فرزند خود انتظارات غیر واقع بینانه دارند، فرزندشان همیشه باید حرف شنو، منظم و مؤدب باشد. تامین تمامی خواستههای کودک به مرور زمان موجب میشود تا کودک برای چیزهایی که برایش فراهم شده ارزش و اهمیت قائل نمیشود و تصور میکند که این وظیفه والدین است که تمام خواستههای او را برآورده کنند. او از این تمایل والدین سوء استفاده میکند و برای انجام هر کار خوب، از والدین باج میخواهد و در نهایت کودک صبور بودن و مقابله با ناکامی را یاد نمیگیرد.
پدر و مادرها چه خطاهایی را در رابطه با فرزندانشان انجام میدهند؟
۱. کودکان نباید والدین یا بزرگترهای خود را مورد، چون و چرا قرار داده و با آنها مخالفت کنند البته باید بدانیم که همیشه حق با والدین نیست و در بسیاری از موارد در اشتباه هستند، به همین دلیل ممکن است برخی از مخالفتهای کودکان نیز صحیح و به جا باشد.
اما پدر یا مادری که بر موافقت کامل و مطلق فرزند خود پافشاری میکند، در واقع میخواهد که هرآنچه میگوید یا باور دارد مورد قبول کودک واقع شود و هرگز مورد، چون و چرا قرار نگیرد، چرا که او خود را فردی بالغ و بزرگسال میداند به عقیدهی این دسته از بزرگسالان، کودک کمتر از بزرگسالان میفهمد و توانایی بررسی و تحلیل باورها و تصورات ایشان را ندارد. اما این تصور، سفسطهای باطل است که افراد کمال گرا و خود پسند باید بدانند عمل به آن کاری خطا و اشتباه است. وقتی کودکی به باورهای والدینش شک کند، شاید بی احترامی و بی ادبی از خود نشان میدهد، اما واقعیت این است که او فقط با تفکرات و تصورات والدینش مخالفت میکند. افراد عاقل و بالغ و متکی به نفس، نقایص و عیوب خود را میپذیرند و هرگز از این مساله دچار ترس و نگرانی نمی شوند.
۲. کودکان را مجبور به سکوت نکنیم، والدین باید بدانند که سکوت فرزندشان نشانه رضایت او نیست.
در چنین مواردی هیچ تغییر واقعی در فکر و ذهن کودک به وجود نمیآید و اختلاف عقیده او با والدین همچنان باقی میماند (احتمالا بیش از قبل) و در پایان فقط پدر و مادر فرمان میرانند و کودک اطاعت میکند که در این حالت کودک عقیده شخصی خود را حفظ میکند.
۳. طریقه درست اندیشیدن را به کودکان مان بیاموزیم به کودک اجازه دهیم با اتکای به خود بیاندیشد، زیرا اگر بخواهیم او را برای ورود به دورهی بزرگسالی (دورهای که باید مسیر درس زندگی شان را خودشان انتخاب کنند) آماده سازیم، میبایست طریقه اندیشیدن را به او بیاموزیم.
برای آموزش درست اندیشیدن باید به کودک اجازه دهیم آنچه را که میخواهد (بدون توجه به اینکه با چه چیزی و چه کسی مخالف است) بیان کند، زیرا فقط زمانی که باورها و عقاید کودک در معرض دید قرار گیرد میتوانیم آنها را بررسی و اصلاح کنیم. مادامی که کودک تصورات و اندیشههای خود را مخفی کند، همه این باورها با ثبات و خوب به نظر میرسد.
۴. کودک را تشویق به دروغ گویی نکنیم والدین با منع کودک از اظهار مخالفت خود، در واقع او را ترغیب میکنند که دروغ بگوید، بنابراین وقتی والدین از فرزند خود موافقت کامل و مطلق را طلب میکنند، در واقع از او میخواهند که به خودش دروغ بگوید. یعنی علی رغم باور خود (اعم از اینکه واقعیت درست یا غلط باشد) با پدر و مادر خود موافقت کند.
۵. در صورت مخالفت کودک با عقاید ما حس گناه را در کودک تقویت نکنید نباید به کودک تلقین کنید که مخالفت او با والدین یا زیر سوال بردن افکار و تصورات آنها یک گناه کبیر است.
۶. بهتر است برای اصلاح طرز فکر کودک او را تشویق کنیم که از نیروی عقل و اندیشهی خود بهره گیرد باورها و عقاید ارزشمند خود را مورد، چون و چرا قرار دهد. با خود و والدینش بحث و گفتگو کند و هر موضوعی را مورد بررسی قرار دهد تا آن که بداند به چه علتی به این باورها و تصورات معتقد شده است.
شناختن بسیاری از خطاها و اشتباهها در فرزندپروری اولین گام برای داشتن رابطه مطلوب والدین و فرزندان است. در مدتی معلوم زمان بگذاریم و از این فهرست خطای رایج خود در تربیت فرزندانمان را تشخیص دهیم تا به مرور زمان با اصلاح آن، شیرینترین تجربه فرزند داشتن را تجربه کنیم.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0