عزم پولادین لشکر ۲۵ کربلا در عملیات پیروزمندانه محرم
به گزارش قائم آنلاین،به نقل از سفیر هراز، مدتی بود که از پایگاه شهید بهشتی اهواز به منطقه مورموری در استان ایلام که فاصله چندانی با شهر دهلران نداشت؛ منتقل شده بودیم و… امروز ۳۵ سال از آن دوران و شب پرخاطرهاش میگذرد شبی که دشمن از مدتها قبل به دلیل احتمال اجرای عملیات توسط
به گزارش قائم آنلاین،به نقل از سفیر هراز، مدتی بود که از پایگاه شهید بهشتی اهواز به منطقه مورموری در استان ایلام که فاصله چندانی با شهر دهلران نداشت؛ منتقل شده بودیم و…
امروز ۳۵ سال از آن دوران و شب پرخاطرهاش میگذرد شبی که دشمن از مدتها قبل به دلیل احتمال اجرای عملیات توسط رزمندگان اسلام در آماده باش ۱۰۰ درصدی قرار داشت اما به دلیل شدت باران همراه با سیل با خیالی آرام در سنگرهای انفرادی خود در حال استراحت بود اما نمیدانست بارش باران که با جاری شدن سیل وحشتناک نیز همراه بود؛ نمیتواند در عزم پولادین رزمندگان اسلام خللی ایجاد کند.
یادش بخیر آن جمع باصفا و دوست داشتنی از بچه بسیجیهایی که صفا و صممیت در میانشان موج میزد دوستانی یکرنگ؛ یکدل و یکصدا اما عاشق و بیادعا.
آری سخن از کسانی است که در دهم آبان سال ۱۳۶۱ در تاریکی شب عملیات پیروزمندانه محرم را با خونشان امضا کردند.
اگر چه ۳۵ سال از آن دوران گذشته است اما همچنان صدای دلنشین مسئول دستمون شهید سید جلال سادات نیا از قائمشهر که در مراسم صبحگاه همواره میگفت: امام اول علی امام دوم حسن و… همچنان در ذهنم تداعی میشود.
هیچگاه چهره مظلوم و دوست داشتنی شهیدان محسن نیلی و مهدی صدوق از تهران که بعدها در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر ۱ برای همیشه آسمانی شده بودند را با آن سن و سال کمشان از خاطرم محو نخواهد شد.
چگونه میتوان خندههای مسئول تدارکاتمان شهید رضا فریدونی که در شهرک زبیدات بدنش با اصابت گلوله کاتیوشا متلاشی شده بود، را از یاد برد. شهیدی که بارها با همان لهجه زیبا و شیرین فریدونکناری به شوخی میگفت: چیه دواتگر باز هم دنبال غذا دری ته شکم کارد بخره و…
آقا رضا فریدونی سلطان خنده در گروهانمون بود در سختیها نیز لبانش با خنده بیگانه نبود چه قبل از عملیات و چه در داخل عملیات.
در سختترین لحظات نیز در فکر انتقال روحیه به دیگران بود. به یاد دارم چند روز قبل از عملیات، باران همراه با سیل در منطقهای که در آن مستقر بودیم شروع به باریدن کرد سیلی که برخی از چادرهایمان را با وسایل انفرادی در آن با خود به سمت رودخانه مورموری هدایت کرد در این هنگام وی دیگ غذای گروهان را محکم داخل دستش گرفته و در حالی که روی تکه سنگی ایستاده بود؛ با صدای بلند فریاد میزد بچهها غصه نخورید نمیگذارم گرسنه بمانید …
آیا میتوان پاتک سنگین ارتش عراق در مرحله سوم این عملیات و ایستادگی بچههای دوست داشتنی گردانمون (ضد زره آرپی جی یا همان گردان سیدالشهدا) در کنار پاسگاه شهرهانی و شهرک زبیدات را از یاد برد پاتکی که خدایی بچههای گردانمون سنگ تمام گذاشته بودند خصوصا شهدا که انصافا در این پاتک آن هم با حجم سنگین آتش دشمن؛ عاشورایی جنگیدند.
در نوک پیکان نبرد تن با تانک سلحشورانی چون شهید میررحیم نخودی و شهید سادات نیا آرام و قرار نداشتند و برای شکار تانکهای عراقی تا نزدیکی خطوط دشمن رفتند تا مانع از پیشروی واحدهای زرهی دشمن شوند…
محال است خندهها و مهربانیها و در کنارش جدیت فرمانده گردانمون شهید باغبانی از اصفهان با نیروهای تحت امرش از حافظهام پاک شود فرمانده جوانی که بر قلبها حکمرانی میکرد و بچهها را مجذوب خودش کرده بود.
نمیتوان از عملیات محرم گفت اما از رزم جانانهی جانشین گردانمون دکتر رضیپور از قائمشهر (پزشک متخصص ارتوپد در امروز) که در مرحله سوم عملیات به واسطه اصابت تیر مستقیم به دستش هر چه به او گفته بودند که برود عقب؛ در خط مقدم ماند تا نیروهایش را در عملیات هدایت کند.
رضیپور جوانی که سیاست فرماندهی به وقتش، و دل سوزیهایش همچون یک برادر بزرگوار و دلسوز قابل مشاهده بود تا آنجا که اگر بر سر موضوعی به کل گردان گیر میداد؛ هیچ یک از بچهها دلخور از عملکردش نمیشد.
به خاطر دارم مدتی قبل از عملیات در رزم شبانه و در میانه راه از بچهها خواسته بود تا اسم رمز شب را تک تک بچهها از ابتدای ستون تا انتهای ستون اعلام کنند بچههای اصفهان؛ تهران؛ یزد، و …. نتوانستند آن را تکرار کنند چرا که یکی از بچههای بابل در دسته دوست عزیزمان آقای مهران عسکری از آمل حضور داشت در بیان رزم شب با جملهای طنز آلود گفت: یا آغوز ( یا گردو) که این موضوع سوژهای برای خنده بچههای شمال شده بود و این امر دلیلی شد بر تنبیه دسته جمعی که این تنبیه نیز لذت خاص خود را داشت اگر چه در فردای آن روز رضیپور با نجابت و فروتنی خاص و مثال زدنیاش از همه عذرخواهی کرده بود.
و کلام آخر؛ نمیشود از عملیات محرم سخن گفت اما از شهادت مظلومانه ی یک گردان پیاده از تیپ امام حسین (استان اصفهان) لحظاتی قبل از مرحله اول عملیات که در داخل رودخانه ی فصلی گرفتار سیل برق آسا شده بودند؛ اشاره ای نکرد.
خبر سوزناکی که وقتی در مرحله دوم این عملیات متوجه آن شده بودیم؛ سخت دلهایمان را متاثر نمود و…
یاد و نام حماسه سرایان عملیات محرم در آبان سال ۱۳۶۱ همواره گرامیباد.
احمد دواتگر
برچسب ها :پایگاه شهید بهشتی، اهواز، منطقه مورموری
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0