کد خبر : 69
تاریخ انتشار : شنبه 18 اکتبر 2014 - 7:42
-

اندیشه‌ها و عملکرد آیت الله حائری در احیای حوزه علمیه قم

در این دوره، به دستور مؤسس حوزه، تدریس رسمی در بین اخلاق عمومی و آشنا كردن طلاب با مفاهیم اخلاقی و ارزشی، شیوه تهذیب نفس، آداب معاشرت با مردم و … در دستور كار استادان و معلمان اخلاق قرار گرفت. آموزش اخلاق در آغاز هجرت حاج شیخ عبدالكریم، درس رسمی اخلاق در حوزه وجود نداشت

در این دوره، به دستور مؤسس حوزه، تدریس رسمی در بین اخلاق عمومی و آشنا كردن طلاب با مفاهیم اخلاقی و ارزشی، شیوه تهذیب نفس، آداب معاشرت با مردم و … در دستور كار استادان و معلمان اخلاق قرار گرفت.

آموزش اخلاق

در آغاز هجرت حاج شیخ عبدالكریم، درس رسمی اخلاق در حوزه وجود نداشت و ایشان آموزش اخلاق را در برنامه‌های درسی حوزه گنجاند.

رساندن مفاهیم اخلاقی از سه راه انجام می‌شد:

۱٫ استادان بزرگ، در گاهِ درس، نكته‌های اخلاقیِ لازم را می‌گفتند و روش حاج شیخ، فرق می‌كرد. وی، روش جذابی را در تعلیم مسائل اخلاقی و تربیت طلاب در پیش گرفته بود. دستور داده بود كه یكی از شاگردان، شیخ ابراهیم صاحب الزمانی، هر روز، پیش از درس، كلماتی از نهج البلاغه مولی امیرالمومنین بخواند. این روش بسیار اثرگذار بود و اندرزهای حضرت، آن هم با آن حالتی كه حاج شیخ برنامه‌ریزی كرده بود به گوش طلاب برسد، سخت دگرگون می‌كرد و در قلب‌ها شور می‌آفرید.

و گاه خودِ آقای حائری، به مناسبت در لابه لای درس، بسان دیگر بزرگان، اندرزهای لازم را می‌داد و به موعظه طلاب می‌پرداخت و به داشتن زندگی ساده، به دور از قید و بندها، سفارش می‌كرد:

«طلبه باید اعمی مذهب باشد [بی‌قید و ساده‌زیست] اگر می‌خواهد ملا بشود، باید تقییدات را ول كند. عالم طلبگی این طور نیست كه از در و دیوار ملائمات پیدا شود و زندگی و امرار معاشش به خوبی اداره شود. یك وقت هم هست كه زندگی سخت و تنگ می‌شود، باید بر سختیها مقاومت كند» [۳۰]

و گاه از دوران طلبگی‌اش در سامرا خاطراتی را بیان می‌كرد، خاطرات تلخ و شیرین. از دوران سختی را كه طلاب گذراندند و در برابر سختیها مقاومت ورزیدند و خداوند هم درهای دانش را به روی آنان گشود.

طلاب و فضلا را از گرایش به دنیا و مقام‌دوستی پرهیز می‌داد و اندرز می‌داد: بدون شایستگی مقام و جایگاهی را نگیرند، بگذارند شایستگان مقام‌ها را در دست گیرند.

اگر دیدید یك فرد شایسته بر مقامی تكیه زده كمكش كنید و سنگِ راه وی نشوید. از این‌گونه سخنانِ سازنده، بسیار داشت. استادش، سید محمد فشاركی را نمونه می‌آورد و از رفتار نیك او سخن می‌گفت:

«مرحوم استاد آقا سید محمد فشاركی اصفهانی، كه مقام علمیت و استادی‌اش، پس از مرحوم آیت الله مجدد بزرگ شیرازی، بر همه محرز و از همه اعلم و افقه و اتقی بود، از فتوا دادن، خودداری كرد.» [۳۱]

شاگردان را هدایت می‌كرد كه میرزا محمدتقی شیرازی را الگوی خود قرار دهند، در صبر و حوصله، فرو خوردنِ خشم، چیرگی بر نفس، انجام كارهای شخصی:

«آن مجتهد بزرگ، همه كارهای شخصی‌اش را خود انجام می‌داد و به اهلِ منزل، فرمان نمی‌داد. صبور و پرحوصله بود و بی‌جهت خشمگین نمی‌شد و بر نفس خود چیره بود.» [۳۲]

 

۲٫ در مجلس‌ها و جلسه‌های خصوصی و محدود، در جمع شاگردان برجسته و شاخص، به‌گونه‌ای اثرگذار، نكته‌های اخلاقی را یادآور می‌شد. سخنان ایشان در جمع‌های كوچك بسیار مفید و سازنده بود و بسیار درس‌آموز.

علامه سید حسن امین، به نقل از سید حسن فرید گلپایگانی و وی از استادش حاج شیخ، واقعه‌ای در برخورد با یكی از علما نقل می‌كند كه بسیار عبرت‌آموز است:

«در حجره یكی از مدارس عتبات عالیات، در خدمتِ میرزای كوچك … نشسته بودم. مرحوم حاج شیخ فضل الله نوریِ شهید هم، با چند تن دیگر افتخار حضور داشتند. ناگاه مردی ژولیده از راه رسید كه به جای عمامه، دستمال سفیدی بر سر پیچیده بود …

میرزا از جای جَست و به تازه‌وارد، آن چنانی احترام گذاشت و تواضع كرد.

تازه‌وارد از من مسأله پرسید، من از فرط سادگیِ سوال، جوابی ندادم و اعتنایی نكردم. زیرا با خود گمان می‌كردم كه این شخص، فال‌گیر و كف‌بین است و حالا می‌خواهد با این پرسش، علمیت مرا هم آزمایش كند.

نگاهی به او كردم، نگه كردن عاقل اندر سفیه و لب فرو بستم. اما میرزا به خشم در من نگریست و خود، بلافاصله در پاسخ پرسش آن مرد عجیب و غریب، فرمود: علما چنین می‌گویند. آن‌گاه آن فرد ناشناخته، دوباره متوجه من شد و خطاب به من گفت:

«بیرق تشیع را در قم بر دوش حاج شیخ عبدالكریم یزدی نامی می‌گذارند، نكند تو باشی»

اهل مجلس، همه، به گونه ابهام‌آمیز، در من نگریستند.

آن زمان آن مرد ژولیده از جای برخاست و عازم رفتن شد.

میرزا، متواضعانه كفش‌های آن مرد را جفت كرد. او را به تمام و كمال بدرقه فرمود، برگشت.

آن گاه با من بسیار تغیّر كرد و از سوء ادب من بسیار آشفته شده بود.

من پرسیدم: مگر ایشان كه بودند.

میرزا فرمودند: آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی.» [۳۳]

 

۳٫ رواج دادن درس‌های رسمی اخلاق: حاج شیخ عبدالكریم، افزون بر اندرزها و پندهایی كه گهگاه به طلاب و فضلای درس خود می‌داد و یا در جمع‌های خصوصی نكته‌های اخلاقی را یادآور می‌شد و یا به حجره‌های طلاب سر می‌زد و روی مسائل معنوی و اخلاقی كه رعایت آنها لازم بود، تأكید می‌ورزید، با تلاش و پی‌گیری، از استادان و معلمان اخلاق دعوت می‌كرد كه برای طلاب درس اخلاق بگذارند. این، افزون بر درس‌های تخصصی عرفان بود كه شاگردان مخصوص به خود را داشت.

در این دوره، به دستور مؤسس حوزه، تدریس رسمی در بین اخلاق عمومی و آشنا كردن طلاب با مفاهیم اخلاقی و ارزشی، شیوه تهذیب نفس، آداب معاشرت با مردم و … در دستور كار استادان و معلمان اخلاق قرار گرفت.

از جمله كسانی كه به سفارش حاج شیخ، برای طلاب و فضلای حوزه درس اخلاق گذاشت و به تربیت طلاب همت گمارد، میرزا جواد ملكی تبریزی بود. پس از رحلت آقای ملكی، به سال ۱۳۴۳هـ.ق امام خمینی این كرسی مهم را عهده‌دار شد و به تربیت طلاب پرداخت و حركتی ژرف و معنوی آفرید.

«امام، عصرهای پنج‌شنبه در مدرسه فیضیه، درس اخلاق می‌گفتند و به احترام حاج شیخ روی منبر نمی‌نشستند. حتی بازاریان هم در درس اخلاق ایشان، شركت می‌كردند.» [۳۴]

یا در گزارش دیگر آمده است:

«مرحوم حاج میرزا جواد ملكی، بحث خصوصی داشت كه امام، جزو شركت كنندگان در آن بحث بودند. در این درس، حدود ده ـ دوازده نفر، شركت می‌كردند و عصر جمعه‌ها هم به مدرسه می‌آمدند و درس اخلاق می‌گفتند و بعضی از بازاریها هم شركت می‌كردند. حضرت امام (ره) بعد از رحلت مرحوم ملكی، این درس اخلاقِ عصر روزهای جمعه را به ترتیب شرح منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری، برای جمعی از اهل علم و جمعی از مقدسینِ بازار ادامه دادند.

این درس در مَدرَسِ مدرسه فیضیه بود؛ اما عمّال رضاخان ملعونِ خبیث، از این درس جلوگیری كردند، لذا این درس به مدرسه مرحوم حاج ملا صادق منتقل شد.» [۳۵]

امام، در درس اخلاق خود، از مفاسد اجتماعی و بی‌عدالتیها هم سخن می‌گفت و از حكومت رضاخان، به خاطر رواج دادن فساد انتقاد می‌كرد.

از آقای شیخ محمدتقی بافقی، به بزرگی یاد می‌كرد و حركت غیرت‌مندانه او را علیه رضاخان می‌ستود و از طلاب می‌خواست به دیدار این مرد بزرگ و شجاع بروند.

«امام خمینی در درس اخلاق خود، كه در مدرسه فیضیه افاده می‌كرد، می‌فرمود: هركس بخواهد در این عصر، مومنی را زیارت و دیدار كند، كه شیاطین تسلیم او و به دست او ایمان می‌آورند، مسافرتی به ری نموده و بعد از زیارت حضرت عبدالعظیم، آقای بافقی را زیارت كند.

و گاهی این شعر معروف را می‌خواند:

چه خوش بود كه برآید به یك كرشمه دو كار

زیارت شه عبدالعظیم و دیدن یار.» [۳۶]

برچسب ها :

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

14 − یازده =