عضو ارشد اندیشکده «بنیاد مطالعات جنگ» در این یادداشت، طبق عادت امریکاییها ادعاهایی درباره ایران، روسیه و سوریه مطرح کرده است.
خلاصهای یادداشت «جنیفر کافارلا» را در متون زیر بخوانید:
«دولت ترامپ در موضوع سوریه، یک وضعیت بد را به ارث برد، اما مدیریتش سبب بدتر شدن اوضاع شده است. برای توضیح این موضوع هیچ راه بهتری از دیدن این واقعیت وجود ندارد که ترکیه متحد ناتوی ما به دنبال دریافت مجوز از روسیه دشمن اصلی ناتو برای حمله به شرکای محلی آمریکا در سوریه بود؛ اقدامی که علیرغم فشار آمریکا انجام شد.
زمان آن فرا رسیده که اقدامات بیشتری برای مدیریت این بحران بخصوص انجام شود. زمان آن است که درباره سیاستهای اساسیمان که ما را به این نقطه کنونی رسانده، تفکری مجدد داشته باشیم.
دولت ترامپ ایدههای بزرگی در سر دارد و برای مثال به درستی به دنبال دور شدن از تمرکز تنگ نظرانه اوباما روی داعش و امتناع او برای به رسمیت شناختن تهدید ایران در سوریه است.
کاخ سفید ترامپ، ایران را تهدیدی اولیه و اصلی میداند، در کلام خود را به کنار زدن بشار اسد از قدرت متعهد کرده، ادعای اولویت بخشی به ترمیم روابط با ترکیه را دارد، به دنبال نابودی القاعده است و خواهان تمرکز مجدد آمریکا روی فاجعه وضعیت انسانی در سوریه است.
اینها، اهدافی درست هستند که سیاست آمریکا باید به دنبال آنها باشد. در عالم واقع، باید گفت که این اهداف، اهدافی ابتدایی هستند که آمریکا باید برای تضمین منافع ملی حیاتی خودش در خاورمیانه و به عنوان بخشی از استراتژی جهانی خودش به آنها دست یابد.
مشکل این است که استراتژی اعلام شده توسط رکس تیلرسون وزیر خارجه آمریکا درباره سوریه (جزئیات بیشتر) به این اهداف دست نخواهد یافت.
آمریکا باید سریعا نحوه اجرای سیاست خود در قبال سوریه را در ۵ حوزه کلیدی زیر تغییر دهد.
پایگاههای نظامی روسیه
دولت (آمریکا) به طور تلویحی در برابر مهمترین چیزی که ولادیمیر پوتین در سوریه به دنبال آن بوده، تسلیم شده است و آن حضور دائمی پایگاههای هوایی و دریایی روسیه در شرق مدیترانه است. این پایگاهها ناتو را به ایجاد طرحهای جدید درباره سناریوهایی مجبور میکند که شامل اقدام روسیه در ممانعت از دسترسی (غربیها) به مسیرهای مهم دریایی و هوایی خاورمیانه هم میشود. آمریکا و متحدانش برای دفاع از شرق مدیترانه که به مدت بیش از ۲۵ سال، دریایی برای ناتو بوده است، به نیروهای هوایی و دریایی نیاز خواهد داشت.
پذیرفتن بشار اسد
سیاست آمریکا در سوریه آن است که اسد و رژیم او را به صورت دوفاکتو بپذیرد. تیلرسون استدلال میکند که بهکارگیری ادامهدار در مناطقی که در کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) است، آمریکا را در مسیر به سمت خروج اسد از قدرت قرار میدهد، اما برعمس این موضوع صادق است. یگانهای مدافع خلق سوریه (YPG) که بر نیروهای دموکراتیک سوریه تسلط دارند، تنها مناطقی در شمال و شرق سوریه را در کنترل دارند؛ اراضی که از سرزمین اصلی سوریه که بیشترین اهمتی را برای رژیم و اپوزیسیون دارند، دور هستند. این نیروها هرگز به صورت معناداری با رژیم نجنگیدند و حتی قبل از آغاز اقدام نظامی رجب طیب اردوغان رئیسجمهور ترکیه (علیه کُرها در عفرین و شمال سوریه) قصدی برای خلع اسد نداشتند.
“مناطق کاهش تنش” سوریه
توافق “آتش بس” که رئیسجمهور ترامپ در نوامبر ۲۰۱۶ با روسیه امضا کرد، نه تنها تسلیم شدن در برابر روسیه است بلکه تسلیم شدن در برابر ایران هم هست. این توافق به میزان قابل توجهی به نفع اسد است. روسیه در این توافق، قول داد که ایران را به خارج کردن نیروهایش از جنوب سوریه را دارد، اما چنین موضوعی اصلا اتفاق نیفتاد. نیروهای حامی رژیم (بشار اسد) منطقه کاهش تنش را با مصونیت کامل نقض میکنند.
فرایند “صلح”
فرایند دیپلماتیک در سوریه حداقل از سال ۲۰۱۵، نمایشی خنده دار و کاری بیهوده بوده است. اسد هرگز قصد نداشت امتیازات جدی به اپوزیسیونش بدهد و آمریکا هم برای اجبار او به انجام این اقدام، کاری نکرد. روسیه مسیر دیپلماتیک (حل بحران سوریه) را برای حفظ اسد در قدرت به کار گرفته و آمریکا هم مقاومت محدودی در برابر این کار کرده است. به نظر میرسد که هدف آمریکا، برگزاری یک انتخابات باشد (اما) اسد پیروز خواهد شد و پوتین از این موضوع اطمینان حاصل خواهد کرد.
ایران و القاعده
تیلرسون برای توصیف استراتژی ما علیه ایران در سوریه از مفاهیم مبهمی از قبیل: “رد کردن آرزوهای آنها” استفاده میکند. او هیچ هدف مشخصی را که بتوان با آنها موفقیت آمریکا را اندازه گیری کرد، مشخص نمیکند. او بیان میکند که آمریکا باید “یک شکست پایدار” علیه القاعده تحمیل کند، اما وزارت دفاع آمریکا هیچ چشم اندازی درباره نحوه عملیاتی کردن این موضوع ارائه نمیدهد. استراتژی که تیلرسون شرح داد و آمریکا به دنبال آن است، برای ترکیه که در عالم واقعیت در سوریه با القاعده در حال کار کردن است، مشکل بزرگی ایجاد میکند.
آمریکا باید با واقعیتها در سوریه مواجه شود و تهدید روسیه را به رسمیت بشناسد. آمریکا باید محدودیتهای شرکای کنونی خود در صحنه میدانی را بشناسد. آمریکا نمیتواند به یک بازی و جدول متقاطع دیپلماتیک اعتماد کند بلکه باید یک استراتژی واقعی علیه القاعده و ایران به اجرا بگذارد و ارزش اقدام آمریکا در برابر لفاظی آمریکا را به رسمیت بشناسد.
دو دولت (اوباما و ترامپ)، در جستجوی جابجا کردن ادبیات با اقدام و محول کردن منافع آمریکا به شرکای محلی و بومیاش بودند. آمریکا باید این رویکرد را رها کند و اهمیت سوریه برای امنیت آمریکا را به رسمیت بشناسد.
حصول به هر گونه نتیجه در سوریه، زمان طولانی و مبارزه سختی را خواهد طلبید، اما آمریکا باید راغب به چنین کاری باشد. زمان آن فرا رسیده که روی این موضوع تمرکز کنیم و برای آن منابعی در نظر بگیریم و برای انجام این کار در یک زمان طولانی آماده شویم».
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0