«تصحیح سیاست دشمن ساختن از دوست، واجبتر از رفع حصر است.»
برای آنچه در ذهن مبارک آقای مسیح مهاجری مدیر مسئول محترم روزنامه جمهوری اسلامی ارگان حزب جمهوری اسلامی که حداقل ۳۲ سال است دیگر وجود خارجی ندارد، ذکر مطالب زیر را لازم میدانم؛ سیاست دوست کردن دشمن از راهبردهای دولت اصلاحات بود. آقای سید محمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات میگفت: ما باید معاند را مخالف، مخالف را منتقد و منتقد را طرفدار انقلاب کنیم.
مبتنی بر این راهبرد در وزارت کشور دولت اصلاحات، کارگروهی تشکیل شد که حسین بشیریه نئومارکسیست، یک ضلع آن بود. تاج زاده انقلابی و تاج بخش سلطنت طلب، ضلع دیگر آن بود. سعید حجاریان تجدید نظر طلب در قلب این کارگروه قرار داشت.
افراد دیگری هم بودند که ذکر آنها خیلی مهم نیست. این جماعت راهبرد خاتمی را تحت عنوان «توسعه سیاسی» به منظور رسیدن به اهداف یاد شده دنبال کردند. آنها سرانجام به این فرمول در توسعه سیاسی رسیدند. آن فرمول این بود؛ توسعه سیاسی یعنی مدرنیزاسیون، مدرنیزاسیون یعنی دموکراتیزاسیون، دموکراتیزاسیون یعنی سکولاریزاسیون و سکولاریزاسیون هم یعنی لاییزاسیون!
ویروس خودشیفتگی و میل شدید به قدرت به هر قیمت، کبر، غرور، کینهورزی، لجاجت، غیظ و غضب در درون همین جماعت، آتش تهیه فتنه ۸۸ شد.
سرویسهای دشمن بر آن سوار شدند. بده و بستانها شروع شد. مشاور ارشد میرحسین موسوی شد یک مأمور سیا (اردشیر امیرارجمند)! او ریاست کمیته حقوقی ستاد انتخاباتی وی را به عهده گرفت. هم او که از طریق خواهرش که عضو منافقین بود، یک ضلع غائله فتنه ۸۸ را ساخت و هنوز هم پس از فرار به خارج، از فعالیت علیه نظام دست بر نداشته است. نتیجه دشمن ساختن دوست این شد که وزیر ارشاد دولت اصلاحات رفت کارمند بی بی سی شد و از زبان دولت انگلیس با ما سخن میگفت. همزمان نیز مشتی شارلاتان در مطبوعات دوران دولت اصلاحات هم کوچ کردند به پاریس، لندن و واشنگتن، کادر لجن پراکنی علیه انقلاب را در رسانههای دشمن تکمیل کردند و هنوز هم دست از معاندت برنمیدارند. آقای مهاجری از کدام «سیاست دشمن ساختن از دوست» یاد میکند؟ بانی این سیاست که بود؟ الآن چه میکند؟ کافی است بدانید امروز حسین بشیریه در آمریکا چه میکند؟ شاگردان دست آموز او در داخل مشغول چه کاری هستند؟ اگر طلحه و زبیر که خود در روی کار آمدن حضرت علی (ع) نقش داشتند، تیغ معاندت بر حضرت بکشند، چه کسی جز باند ابوسفیان است که حضرت را مذمت کند و بگوید؛ «سیاست دشمن ساختن از دوست» غلط است و به همین بهانه بعد از جنگ جمل، جنگ صفین را با پرچم پیراهن خونین عثمان تدارک دیدند.
این تحلیل جناب مسیح مهاجری ریشه در منطق فرزند ابوسفیان دارد. سیاست تبدیل معاند به موافق در دوران خاتمی، جواب نداد رفتند ضد انقلاب را موافق کنند خودشان سر از مخالفت با نظام درآوردند. تئوریسینهای آن ۱۰ سال بعد در ادامه همان مشی یک دفعه چشم باز کردند، دیدند کف خیابان هستند و علیه نظام شعار میدهند؛ آن هم شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»!
این نگون بختان تا آنجا پیش رفتند که حتی کلمه «اسلام» را از جمهوری اسلامی در شعارهای خیابانی خود حذف کردند و سخن از «جمهوری ایرانی» به میان آوردند! هزاران فیلم و عکس و اسلاید از این صحنههای تأسفبار، آن هم زیر رگبار بیانیههای ساختارشکنانه موسوی و کروبی وجود دارد! چطور آقای مهاجری این همه حقایق تاریخی را که فقط چند سال از آن میگذرد، انکار میکند و مینویسد: «ابرهای تیره بدبینی (به محصورین) در حال کنار رفتن از آسمان سیاست ایران است، خبر آزادی محصورین موجی از امید در قلب وفاداران واقعی به نظام پدید آورده است.»
این وفاداران واقعی به نظام چه کسانی هستند؟ در فتنه ۸ ماهه سال ۸۸ به ویژه روز عاشورا، کجا بودند؟
آقای مهاجری یک مقاله یا یک سطر خبر و گزارشی از فتنه ۸۸ در روزنامه جمهوری اسلامی نشان دهد که شعار موهن «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» را تخطئه کرده باشد. آقای مهاجری نشانهای از وفاداری سران فتنه به «اصل ولایت فقیه» آن زمان که در خیابانها منافقین شعار میدادند؛ «مرگ بر اصل ولایت فقیه» ارائه دهد! خود وی یک مقاله از تبری از جنایات و خیانتهای
موسوی و کروبی نشان دهد تا معلوم شود آن زمان کجا بود؟!
امروز چه شده که قبل از اثبات برادری، تقاضای ارث و میراث وفادار به انقلاب میکند؟
مهاجری مینویسد: «بسیاری از واقعیتهای پشت پرده وقایع سال ۸۸ روشن شده است. فتنهگران واقعی ابهامات را برطرف کردهاند.» کدام واقعیت روشن شده؟ شما که همه حقایق تاریخی در این بازه زمانی ۸ ماهه را که تیغ بر جمهوریت و اسلامیت نظام کشیدند، انکار میکنید. شما از کدام «فتنهگر واقعی» سخن میگویید، در حالی که صدای طبل رسوایی موسوی و کروبی هر روز بر بام رسانههای دشمن بلند بود و هنوز هم ادامه دارد؟!
مهاجری میگوید: «برای اهل فن مشخص بود این جریان (احمدی نژاد) انحرافی است، ولی حامیان او بعدها به این واقعیت رسیدند.»
اهل فن چه کسانی هستند؟ همانها که «دروغ تقلب» را ساختند و هنوز هم حاضر نیستند دست از آن بردارند؟ اهل فن چه کسانی هستند؟ همانها که رفتند اتحادیه اروپا و کنگره آمریکا به دلیل نتایج انتخابات سال ۸۸ به دشمن پیشنهاد تشدید تحریمها را دادند؟!
فرض کنیم حضرات اهل فن از اول میدانستند رقیب آنها منحرف است، آیا راه حل برخورد با انحراف، برپایی شورش، تیغ کشیدن به مردمی که به او رأی دادند و محاربه با اصل نظام بود؟
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0