بسیاری از صاحب نظران و کارشناسان مسائل اجتماعی بر این باورند در جغرافیای نامحدود هنر طی دهههای اخیر، فوتبال هم میتواند دربرگیرنده شاخصههای هنری باشد، شاخصههایی که اگر بیشتر از سینما و هنرهای هفتگانه دیگر روی مخاطب تاثیر فکری نداشته باشد، قطعا و یقینا کمتر نیست. در ایران خودمان هم فوتبال دیگر تبدیل به پدیدهای غیر قابل انکار در انواع و اقسام رخدادهای اجتماعی و در برخی از موارد سیاسی شده است.
از اینها که بگذریم برای هر طرفداری جالب است که بداند مربی یا بازیکن تیم محبوبش غیر از فوتبال به چه چیز دیگری فکر میکند. آیا آقای مربی محبوب شان به سینما و موسیقی و تئاتر هم در کنار فوتبال فکر میکند؟ آیا او میداند هنر میتواند تاثیر مستقیمی روی اندیشه هایش و حتی بازیکنان و در درجه اولیتر روی طرفداران تیمش داشته باشد؟
یکی از افرادی که میتواند به تعدادی از این سوالات پاسخ دهد، مرد محترم قرمزهای پایتخت برانکو ایوانکویچ است که فوتبالیها او را به نام پروفسور میشناسند. سرمربی موفق تیم فوتبال پرسپولیس که به زعم نگارنده (از طرفداران متعصب تیم استقلال) طوفانیترین پرسپولیس تاریخ لیگ برتر را خلق کرده، تیمی منسجم با طراحیهای تاکتیکی در ترکیب بازیکنان که شاید هر ازچندگاهی در دربی و بازیهای دیگر بازنده بوده، اما مجموعهای را به تماشاگران هدیه داده که در خوب بودنش تردیدی نیست.
اما این مربی بلندپرواز و مودب کُروات که به قول خودش تمام تمرکزش روی موفقیت پرسپولیس در لیگ برتر ایران و لیگ قهرمان آسیاست هراز چندگاهی نیم نگاهی به عالم هنر و ادبیات ایران دارد. او در گفتگوی غیرفوتبالی که با خبرنگار گروه هنر مهر در محل تمرین تیم پرسپولیس داشت از علاقه مندی خود و خانواده اش به موسیقی، تئاتر و سینما گفت. او با اشاره به نقش هنر در فوتبال از تجربیات روانشناسانه خود در تیم ملی کرواسی و حضور در کنسرت خوانندگان مطرح موسیقی کشورمان و اتفاقات دیگر سخن گفت که خواندنش خالی از لطف نیست.
حاصل گفتگوی نیم ساعته ما با برانکو ایوانکوویچ که با همکاری گروه ورزشی خبرگزاری انجام گرفت، فضای تقریبا متفاوتی را فراهم کرد که میخوانید.
آقای برانکو ضمن تشکر از شما برای وقتی که برای گفتگو اختصاص دادید. گفتگو را از اینجا آغاز میکنم که شما طی یکی، دو سال گذشته حضورتان در ایران غیر از فوتبال هر از چندگاهی در فعالیتهای فرهنگی و هنری حضور داشتید. چه بخشی از فرهنگ و هنر ایرانی به ویژه سینما، تئاتر، موسیقی یا هنرهای تجسمی مورد پسندتان قرار گرفته و از ایران برای شما چیزی غیر از فوتبال معرفی کرده است؟
-طبیعی است که فوتبال برای من در درجه اول قرار دارد، به عبارتی تمامی برنامههای روزانه، هفتگی و سالانهام حول محور فوتبال قرار دارد. متأسفانه فرصت زیادی نداشتم در اتفاقات فرهنگی و هنری که در تهران رخ میدهد، حضور داشته باشم، اما باید بگویم فرهنگ و سنت ایرانی برایم محترم است و در این مدتی که در ایران حضور داشتم شاهد برگزاری آیینهای مختلفی از هنر و فرهنگ ایران بودم که برایم جالب توجه بود.
متأسفانه در این سالها واقعا فرصت نداشتم به سینما و تئاتر بروم و از طرفی، چون زبان ایرانی بلد نیستم تماشای فیلمها و تئاترهای ایرانی برایم سخت است، اما در همین چند سال چه در دوران حضور در تیم ملی و چه در دوران حضور در تیم پرسپولیس با خیلی از هنرپیشهها و هنرمندان آشنا شدم.
وقتی میبینم مردم شما چقدر به هنر اهمیت میدهند و وقایع هنری و فرهنگی را با دقت دنبال میکنند برایم جالب است و برای این افراد احترام قایل میشوم.
ای کاش حالا که فرصت سینما رفتن و تماشای تئاتر ندارید از کنسرتهای موسیقی که چندان نیازمند درک زبان نیست، دیدن میکردید.
– اتفاقا تاکنون به تماشای چند کنسرت رفته ام و آن برنامهای که به طور خاص در ذهنم مانده است کنسرت «ناگفتهها» آقای شهرام ناظری به همراه پسرش (حافظ) بود. واقعاً برایم لذتبخش بود که یک جوان به همراه پدرش، فرهنگ و سنت قدیمی ایران را حفظ میکند و اشعاری را میخواند که قدمتی بیش از ۵۰۰ سال دارد. من واقعا لذت بردم از اینکه تلاش میشود این فرهنگ حفظ شود، چون کار سادهای نیست، به ویژه از آقای حافظ ناظری هم خوشم آمد که به عنوان یک جوان در کنار پدرش کنسرت بسیار خوبی را برای مخاطبان اجرا کردند. به هر حال معمول نیست که جوانهایی با این سن و سال این سبک موسیقی را با چنین شوقی دنبال کنند.
اتفاقا تاکنون به تماشای چند کنسرت رفته ام و آن برنامهای که به طور خاص در ذهنم مانده است کنسرت «ناگفتهها» آقای شهرام ناظری به همراه پسرش (حافظ) بود
من در کنسرت گروه «چارتار» با موسیقی مورد پسند جوانان نیز حضور داشته ام. آنها موسیقی بسیار عالیای داشتند که به موسیقی کرواسی شباهت داشت. من از اینکه جوانانی که به تماشای کنسرت آمدند آهنگها را بلد بودند و میخواندند، خوشحال و مسرور شدم. کنسرت آنها به بهترین نحو برنامهریزی شده بود که در سطح کنسرتهای جهانی بود.
به طور کلی یکی از مشخصههای ایرانیها این است که مردم موزیکالی هستند. خوشحال هستم و افتخار میکنم که با فرهنگ و هنر ایران نیز آشنا میشوم، چون من به ایران آمدم تا در کنار کارم با فرهنگ، آداب و سنن ایرانیها آشنا شوم نه اینکه فقط به آمدن سر تمرین، مسابقه، خانه و هتل بسنده کنم.
سوالی که دوست دارم از تمام مربیان دنیا بپرسم این است که برخی مربیان وقتی به زمین مسابقه میروند از خودشان تیپ و شخصیتی ارایه میدهند که شبیه شخصیت زندگی روزمره شان نیست به عبارتی در مستطیل سبز که بی شباهت با صحنه تئاتر نیست نقشی متفاوت را بازی میکنند. آیا شما هم در زمین فوتبال بازیگر هستید؟
– فکر میکنم خودتان میتوانید تشخیص دهید. من هنرپیشه نیستم فقط ممکن است به ندرت واکنشهای غیرمعمول کنار زمین داشته باشم. البته با نظر شما هم موافقم که گاهیاوقات بحث هنرپیشگی کنار زمین برای برخیها اتفاق میافتد، ولی این را هم بدانید وقتی ۵۰ تا ۱۰۰ هزار نفر به استادیوم آزادی میآیند به دلیل فریاد زدنها و سر و صدای هواداران، صدای سرمربی به بازیکن نمیرسد، اما من در لبه خط میایستم تا شاید بتوانم صحبتهایم را به نزدیکترین بازیکنی که در لبه خط قرار دارد، انتقال بدهم. بسیاری از سرمربیها در کنار خط، فیلم بازی میکنند که چنین اقدامی بیتأثیر است.
آقای برانکو شنیده شده برخی از مربیان که چه در کرواسی و چه در ایران در زمینه فوتبال فعالیت میکنند به بازیکنان خود توصیه میکنند در طول سال غیر از ورزش به دیدن برنامههای فرهنگی و هنری بروند. واقعا چنین امری در فعالیتهای مربیان و مدیران باشگاهها هست؟
– اولین نکتهای که من به عنوان یک مربی به بازیکنانم گوشزد میکنم درس خواندن است، چون وقتی بازیکن تحصیلکرده باشد اعتماد به نفس بیشتری دارد و این اطمینان خاطر را به بازیکن میدهد که بعد از اتمام دوره بازی خود، شغل خواهد داشت و کنار خیابان نخواهد بود. من معتقدم تحصیل بازیکن، حس مسئولیتپذیری در دوره بازی، در قبال خانواده و جامعه را به وی میدهد یعنی بازیکن برای مسئولیتپذیری در تیم آماده میشود تا جزئی از تیم باشد.
اولین نکتهای که من به عنوان یک مربی به بازیکنانم گوشزد میکنم درس خواندن است، چون وقتی بازیکن تحصیلکرده باشد اعتماد به نفس بیشتری دارد
در پاسخ به شما باید به این نکته اشاره کنم که بسیاری از بازیکنان سابق من در حال حاضر تبدیل به کلکسیونرهای مهمی شدهاند. حتی یک نفر که بهترین گلزن تاریخ فوتبال کرواسی بوده، اکنون یکی از بزرگترین کلکسیونرهای کرواسی است و مجموعهای از عکسهایی را دارد که ارزش آنها میلیون یورویی است. یکی ازهمکاران بنده آقای بوتینا هم در کرواسی یک گالری دارد. آقای کرانچار و همسرش هم گالری معروفی در زاگرب دارند. یکی از بازیکنان سابق من به نام پژمان جمشیدی هم در حال حاضر هنرپیشه معروفی شده که برایم نکته جالب توجهی است.
وقتی در کرواسی بودم تیم خود را به نمایش تئاتر میبردم، چون ورزش و هنر بسیار نزدیک به هم هستند. اعتقاد دارم تمام کارهای ما (مربیان)، هنرپیشهها، گروههای موسیقی، تئاتر، هنرپیشهها و فوتبالیستها برای مردم است. فکر میکنم سختترین کار دنیا، شاد کردن مردم است و البته سختترین کار این است که هنرپیشه باشید و مردم را سرگرم کنید.
با اینکه یک استقلالی دو آتشه هستم، اما بر این باورم شما هم به نوعی در این سالها نشان دادید که چه در تیم ملی و چه در پرسپولیس میتوانید مردم و طرفداران را شاد کنید.
-بله بنده همیشه از بازیکنان خود میخواهم که در کنار بُرد، بازی هر چه زیباتری را به نمایش بگذارند که هواداران و مردم بیشتر شاد شوند. ما میدانیم مردم چقدر فوتبال دوست دارند و این وظیفه ما است که آنها را راضی و شاد کنیم. گاهیاوقات ریسکی که ما در بازیها میپذیریم از لحاظ نتیجه برایمان منفی بوده، اما باز هم شادی هواداران مهم است و تا وقتی که من اینجا باشم، این روال را ادامه خواهم داد.
-من با هنرمندان زیادی که هوادار پرسپولیس بودند روبرو و آشنا شدم. پیام من این است که همانطور که آنها سعی میکنند مردم را سرگرم و شاد کنند، ما هم تلاش کنیم آنها را با بازی و نتایج خوب شاد کنیم تا با شوق بیشتری برای سرگرم کردن مردم کار کنند و همه با هم شاد باشیم. متأسفانه سال قبل اتفاقات ناگوار زیادی رخ داد بنابراین بهتر است با فعالیتها، فیلمها و کنسرت، مقداری درد را تسکین و آرام کنیم.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0