کد خبر : 91590
تاریخ انتشار : شنبه 7 آوریل 2018 - 10:50
-

خانه شاعران به حیاط خلوت جریان اصلاحات بدل شد

خانه شاعران به حیاط خلوت جریان اصلاحات بدل شد

به گزارش قائم آنلاین،  هرچند تعداد شاعران خوب و تاثیرگذار، نسبت به چندین هزار شاعر فعال در عرصه ادبیات، رقمی بسیار محدود و با هرگونه ارفاق از عددی دورقمی افزون‌تر نخواهد شد، با این حال اگر از هریک از علاقه‌‌مندان جدی شعر امروز، در این باره پرسش شود با چشم بسته و با اندکی درنگ،

به گزارش قائم آنلاین،  هرچند تعداد شاعران خوب و تاثیرگذار، نسبت به چندین هزار شاعر فعال در عرصه ادبیات، رقمی بسیار محدود و با هرگونه ارفاق از عددی دورقمی افزون‌تر نخواهد شد، با این حال اگر از هریک از علاقه‌‌مندان جدی شعر امروز، در این باره پرسش شود با چشم بسته و با اندکی درنگ، می‌توانند از ۲۰ – ۳۰ شاعر خوب و تاثیرگذار نام ببرند.

حالا اگر این نکته به همین پرسش اضافه شود که شاعران خوبی را نام ببرید که علاوه بر سرودن شعرهای ممتاز، در زمینه ارائه طرح‌های نوین و عرصه مدیریت فرهنگی، دارای چهره‌ای صاحب‌نظر و نقشی قابل اعتنا باشند، زمان همان درنگ‌های مختصر مخاطب حرفه‌ای، چند برابر می‌شود، اما تعداد گزینه‌هایی که به شمارش در می‌آورد، مطمئنا از تعداد انگشت‌های یک دست، بیشتر نخواهد شد!
این اشاره مقدماتی مهم از آن جهت در سرآغاز سخن آمد تا گفته شود، «محمدرضا عبدالملکیان» شاعر نام‌آشنای شعر امروز و یکی از چند نیمایی‌سرای شاخص ادبیات اکنون، حدود سه دهه در عرصه مدیریت فرهنگی کشور، از تاثیرگذارترین شاعران امروز ایران بوده است. او از جمله:

– پایه‌گذاران، عضو و مشاور ارشد شورای عالی «خانه هنرمندان ایران» از سال ۷۸ تاکنون بوده است.
– یکی از پایه‌گذاران دفتر شعر جوان در سال ۶۸ و مدیرعامل این مجموعه از آغاز تا سال ۹۰ است.
– ارائه کننده طرح  «همایش شاعران ایران و جهان» است و نقش موثر در اجرای دو دوره این طرح با حضور حدود ۱۰۰ شاعر از ۴۰ کشور جهان داشت.
– ارائه کننده طرح «تا قله‌های شعر» و مدیریت اجرای این طرح با سفر حدود ۱۴۰ شاعر ایران به ۵ کشور منطقه به منظور بزرگداشت شاعرانی چون رودکی، نظامی، مولانا، اقبال لاهوری، بیدل، امیرخسرو دهلوی و…. حدود ۳۰ سفر گروهی شاعران و هنرمندان به شهرهای داخلی کشور.
– ارایه طرح «مهمان ماه» و مدیریت اجرای حدود ۲۵ برنامه در این قالب برای بزرگداشت شاعران امروز ایران.
– ارائه «طرح کتاب سال شعر جوان» و دبیر ۷ دوره اجرای این طرح.
– ارائه طرح «کنگره شعر جوان» و دبیر ۱۰ دوره اجرای این کنگره.
– ۵ دوره دبیری بخش شعر جشنواره فرهنگی ـ هنری «شمسه» و
– عضویت چندین ساله در «شورای شعر»، ستاد برگزاری «هفته کتاب»، شورای سیاست‌گذاری «جشنواره شعر فجر» و… را در کارنامه دارد.
عبدالملکیان، اکنون نیز طراحی «کنگره بزرگ شعر نو ایران» و مسئولیت دبیری علمی این کنگره ملی در دست اجرا را عهده‌دار است.

قراری برای مصاحبه هماهنگ شد تا بواسطه مسئولیت‌ وی در کنگره شعر نو (که قرار است اردیبهشت امسال برگزار شود) و همچنین در زمینه سایر مسائل شعر امروز باهم گفتگو کنیم.
به پیشنهاد او قرارمان، ساعت ۱۰ صبح یکی از روزهای آخر اسفند، در منزل شاعر واقع در منطقه صادقیه، حوالی محله شهر زیبا بود. چرا که آقای عبدالملکیان اخیرا دیسک گردن خود را عمل کرده و دوران نقاهت را در منزل سپری می‌کرد.
یک تبلت و چند جلد کتاب و یادداشت روی میز کارش بود و دور تا دور اتاقش کتابخانه‌ای بود با حدود ۳ – ۴ هزار جلد کتاب.
با این شاعر قرار گذاشتیم که گفتگو خیلی رسمی و کلیشه‌ای نباشد، بلکه صراحت چاشنی‌اش باشد.

همسرش که با چای و شیرینی وارد شد، استاد گفت: ۳۸ سال است که باهم زندگی می‌کنیم. در یک جلسه سخنرانی اوایل انقلاب در دانشگاه تهران آشنا شدیم و سال بعد ازدواج کردیم و سال ۵۹ نیز، خداوند «گروس» را نصیب ما کرد؛ درست ۱۸ روز بعد از شروع جنگ، به دنیا آمد و در شعری گفته‌ام:
مادرم، اولین روز جنگ گریست
پسرم، هجدهمین روز جنگ
متولد شد
و من نیز اولین روز زمستان
قلم را بر زمین خواهم گذاشت
تا تفنگ بردارم….
شعر نسبتا بلندی است که آن را در همان آبان ۵۹ نوشته‌ام و در مطبوعات آن روزها منتشر شده و به یک معنا جزو نخستین شعرهای جنگ، به حساب می‌آید.

 * این ماجرای اولین روز زمستان…؟

مشمولان سال ۵۶ را فراخوانده بودند برای اعزام به جبهه، که شامل من هم می‌شد. در روز مقرر، گروس یکی دو ماهه را بوسیدم، با همسرم خداحافظی کردم، ساکم را برداشتم و به پادگان عشرت‌آباد آن سال‌ها رفتم. بعد از سه – چهار ساعت در صف ایستادن و اعزام تدریجی، حدود ۱۰-۱۵ اتوبوس از همین منقضی خدمت‌های ۵۶ به بقیه گفتند بروید و چند روز بعد بیایید. خلاصه دو – سه نوبت رفتیم و اعزام ما میسر نشد و بعد هم گفتند: «فعلا بروید، اگر احتیاج بود، بعدا خبرتان می‌کنیم» که دیگر خبری نشد و من هم آمدم در پشت جبهه و شروع کردم به شعر نوشتن.

ماجرای انتخاب یک نام

* انتخاب اسم «گروس» برای خیلی از علاقه‌مندان شما و همچنین علاقه‌مندان گروس  جای سئوال دارد. معنی این اسم چیست و چرا شما آن را انتخاب کردید؟

گروس اسم منطقه‌ای است واقع در بین شهرهای قزوین، همدان و سنندج با مرکزیت «بیجار» که اصطلاحاً به آن بیجار گروس هم گفته می‌شود. پدرم فرزند یکی از روستاهای همین منطقه با نام «کی تو» (kyto) بوده که این روستا در چند کیلومتری غار مشهور علیصدر واقع شده. اهالی این منطقه ترک‌زبان بوده و هستند؛ اما مادر پدرم از طوایف ایل عبدالملکی بوده که پیشینه و قدمت این ایل به بیش از ۱۰۰۰ سال می‌رسد. ییلاق و قشلاق نخستین آنها در منطقه «اورمان» یا «اورمانات» بوده که بعدها به مناطق دیگر کردستان، تغییر مکان می‌دهند و بخش عمده‌ای از آنان در همین منطقه بیجار گروس سکنا می‌گزینند. حمله نیروهای عثمانی اندکی قبل از جنگ جهانی اول به منطقه بیجار گروس موجب مهاجرت ناخواسته و شبانه بسیاری از ساکنان منطقه به شهرهای اطراف می‌شود. پدرم که آن زمان کودکی ۵-۶ ساله بوده به اتفاق مادرش و برخی از بستگان به نهاوند می‌رسند و تقدیر این گونه رقم می‌زند که برای همیشه در این شهر ساکن شوند. اهالی نهاوند به سبب زبان و فرهنگ، نزدیکی‌های فراوانی به قوم لر دارند و به عبارتی لر محسوب می‌شوند. جالب آن که یکی از قله‌های رشته کوه زاگرس در منطقه نهاوند به همین اسم «گروس» نامیده می‌شود. از این منظر، گروس را می‌توان نماد پیوند مستحکم سه قوم کرد و ترک و لر نیز قلمداد کرد و به حساب آورد.

استارت «کنگره بزرگ شعر نو ایران» برای رفع آسیب‌ها

* فعلا حدود نیم قرن را به یکباره پشت سر بگذاریم و به تازه‌ترین دلمشغولی شما یعنی «کنگره بزرگ شعر نو ایران» برسیم که چند ماهی است ذهن جامعه ادبی کشور را به خود مشغول کرده است. شما در جایی در مورد این کنگره از تفاوت‌های محسوسش با سایر کنگره‌ها، جشنواره‌ها و رخدادهای ادبی – فرهنگی کشور سخن گفته بودید. این تفاوت‌ها چیست؟

چندین تفاوت عمده و محسوس و در پی آن هدفگذاری‌های بزرگ و اساسی است که امیدوارم امکان تحقق آن‌ها میسر شود. نخستین تفاوت، شکل برگزاری این کنگره است. برای هر کنگره، وقتی همه مقدمات و ساز و کارها تدارک دیده شود، معمولا با دعوت از مهمان‌ها، مباحث و موضوعات کنگره، طی یک گردهمایی ۳ – ۴ روزه به آگاهی مدعوین رسانده می‌شود و سایر علاقه‌مندان نیز از طریق رسانه‌های خبری، اخبار کنگره را دریافت می‌کنند.
اما نحوه برگزاری «کنگره بزرگ شعر نو ایران»، کمی با این شیوه مرسوم، متفاوت است. دلیل عمده این مطلب هم بحران‌ها و معضلات گسترده‌ای است که سال‌هاست گریبانگیر شعر امروز ایران شده است. نشان دادن ابعاد و خسارت‌های ناشی از این معضلات به قدری دارای اهمیت و به یک معنا عمیق است که در یک ظرف زمانی محدود و چند روزه نمی‌توان آن گونه که باید آن‌ها را نشان داد و برای حل آسیب‌های یادشده چاره‌اندیشی کرد. به همین سبب تصمیم گرفتیم تا با راه‌اندازی یک کانال فعال کارشناسی، به تدریج و در یک ظرف زمانی چند یا چندین ماهه و حتی شاید به صورتی مستمر و همیشگی، به این موضوعات بپردازیم و برای رفع آسیب‌های اتفاق افتاده چاره‌اندیشی کنیم.

شاعرانی که مسابقه محورند!

* با توجه به این اشاره کلی و در پاسخ به خیل زیادی از علاقه‌مندان که به صورت پیوسته می‌پرسند، کنگره چه زمانی برگزار می‌شود، هم توضیح دهید.

از زمان فعال شدن کانال کنگره شعر نو ایران، به یک معنا مرحله اول برگزاری کنگره آغاز شده است. البته این پرسش محوری مخاطبان ریشه در یکی از بحران‌ها و آسیب‌های جدی همین چند ساله اخیر دارد و آن هم رشد بی‌رویه تفکر مسابقه‌محوری و به تبع آن شکل‌گیری یک طیف گسترده به عنوان «شاعران جایزه‌بگیر» در عرصه ادبیات امروز است!
وقتی مقدمات کار برای شروع کنگره شعر نو ایران فراهم شد، یکی از برنامه‌های کنگره، جمع‌آوری نمونه شعرهای شاعران امروز و انتخاب شعرهای بهتر برای تنظیم و انتشار یک گزینه شعر مناسب به صورت کتاب بود. به همین سبب فراخوان دادیم تا شاعران سراسر کشور، نمونه شعرهای خود را برای کنگره بفرستند. متاسفانه اکثر قریب به اتفاق شاعران، با همان ذهنیت مسابقه‌محور و با هدف گرفتن جایزه، با فراخوان این کنگره مواجه شدند!
پدیده مسابقه محوری یکی از آسیب‌های جدی شعر امروز است که به سبب گسترش موج مدیران ناکارآمد و غیر فرهنگی در پست‌های مدیریت فرهنگی دستگاه‌های گوناگون‌ به وجود آمده است و طی چند سال اخیر با شدت هرچه تمام‌تر رو به فزونی داشته است! بی‌آنکه به خسارت‌های هنگفت این پدیده بسیار زیان‌بار، توجه جدی معطوف شده باشد.

در سال ۹۵ شمار مسابقات شعر در کشور به بیش از ۲۰۰ عنوان رسیده بود​

* این گونه مسابقات حدودا از چه زمانی و با چه اهدافی شکل گرفته است؟

تا آنجا که به یاد دارم، این گونه مسابقات در پیش از انقلاب، بسیار محدود و تعداد آنها به صورت سراسری، شاید از دو سه عنوان تجاوز نمی‌کرد. بعد از انقلاب و از سال‌های نخست جنگ، به تدریج این گونه مسابقات در برخی از دستگاه‌های فرهنگی مثل وزارت ارشاد آغاز شد که شاید در سال پایانی جنگ، تعداد مسابقات شعر در دستگاه‌های فرهنگی گوناگون به حداکثر ۱۰ عنوان رسیده بود. هر چه فاصله ما از سال‌های پایان جنگ بیشتر شد، تعداد مسابقات شعر نیز (با بهانه شناسایی استعدادها) با فزونی بیشتری مواجه شد! به گونه‌ای که در سال ۹۵ شمار مسابقات شعر در کشور، به بیش از ۲۰۰ عنوان رسیده بود و هدف پیش‌بینی شده برای اکثرقریب به اتفاق این مسابقات، شناسایی استعدادها قلمداد شده بود! بی‌آنکه مدیران ناکارآمدی که اقدام به برگزاری این مسابقات می‌کردند، توجه داشته باشند که موضوع شناسایی استعدادها، با گسترش حیرت‌انگیز فضای مجازی در سال‌های اخیر، دیگر به قول معروف محلی از اعراب ندارد!

هنرمندان ما از نزدیک شدن به احزاب سیاسی، کم متحمل خسارت و پذیرش آسیب نشده‌اند

* در مرور و بررسی مطالب محوری کانال کنگره شعر نو ایران، در یک جمع‌بندی کلی با حدود ۲۰ موضوع یا مطلب اساسی مواجه می‌شویم که همه آنها با قلم شما و به یک معنا دغدغه‌های محمدرضا عبدالملکیان به عنوان دبیر کنگره شعر نو ایران نوشته شده‌اند. اکثر این یادداشت‌ها، موضوعاتی است که در زیر عنوان کلی «آسیب‌شناسی شعر امروز» به نگارش در آمده است که انصافا می‌توان گفت همه آن‌ها مهم و جای گفتگو دارد، اما در میان این مطالب، شما چند نامه هم به مقامات و مسئولان فرهنگی کشور نوشته‌اید؛ از جمله به رئیس جمهور، وزیر ارشاد، سخنگوی دولت، شهردار تهران و همچنین آقای مسجدجامعی عضو شورای شهر، که می‌خواستم در مورد این نامه‌ها، به ویژه نامه به آقای مسجدجامعی بیش‌تر توضیح بدهید؛ همان توضیحاتی که در پایان نامه به ایشان وعده بیان آن‌ها را داده‌اید؟

آشنایی و دوستی من با آقای مسجدجامعی به دهه اول انقلاب برمی‌گردد. ایشان تحصیل کرده دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بودند؛ یعنی همان محلی که شروع کار دولتی و اداری من در سال ۵۷ (چند ماه قبل از پیروزی انقلاب) از آن جا آغاز شد. همان سال‌های اول انقلاب با آقای مسجدجامعی که در وزارت ارشاد مشغول خدمت بودند آشنا شدم. شخصیتی فرهنگی، با دانش، صبور و فروتن.

در سال‌هایی که ایشان معاون فرهنگی وزارت ارشاد بود و من مدیر عامل دفتر شعر جوان بودم، ارتباط بیشتری داشتیم. بعد منصوب پست وزارت شدند و بعد چهره‌ای شاخص‌تر در عرصه جناح‌بندی‌های سیاسی و طبیعتا شاید عهده‌دار مسئولیت‌های بیشتر در همین زمینه و بعد کمرنگ شدن تدریجی ارتباط، به سبب دلبستگی بیشتر ایشان به خط‌کشی‌‌ها و جناح‌بندی‌های سیاسی و متقابلا فاصله گرفتن من که چندان دل خوشی از گروه‌ها و احزاب سیاسی نداشتم؛ آن هم در عرصه فعالیت فرهنگی و هنری! چرا که در روند حرکتی تاریخ معاصر، هنر و هنرمندان ما، از محل نزدیک شدن به همین گروه‌ها و احزاب سیاسی، کم متحمل خسارت و پذیرش آسیب نشده‌اند!

موضوعی که گریبانگیر خانه شاعران شد/ «راکعی» سردمدار بود

* دوستان و همکاران شما در خانه شاعران ایران که مناسبات و ارتباط خوبی با جریان اصلاحات و شخص آقای مسجدجامعی داشتند که تصور می‌کنم هنوز، همان روابط گرم به قوت خود باقی است؟

بله، وقتی از دهه دوم بعد از انقلاب، به تدریج دو جریان شاخص «اصلاح‌طلب» و «اصولگرا» در عرصه سیاسی و کسب قدرت کشور پدیدار شدند، بسیاری از چهره‌ها و شخصیت‌های فعال به یکی از این دو سمت کشیده شدند و جریان روشنفکری نیز غالبا به گروه‌های اصلاح‌طلب متمایل شدند و به عضویت آن‌ها در آمدند که این پدیده اجتماعی، گریبانگیر انجمن شاعران و یا به قول شما خانه شاعران ایران نیز شد. سردمدار این اتفاق در انجمن شاعران خانم «فاطمه راکعی» بود که به عنوان نماینده مجلس در دوره ششم انتخاب و از آن پس بخش عمده انرژی و فعالیت ایشان، صرف فعالیت‌های سیاسی شده و می‌شود!

«خانه شاعران ایران»، «انجمن شاعران ایران»، «دفتر شعر جوان»! هنوز هم برای خیلی از علاقه‌مندان، جای پرسش دارد که این سه تشکل، چه فرقی باهم دارند؟

* واقعا جای سوال است! آیا همه آن‌ها به سبب ماهیت یک تشکل هستند، اما با سه عنوان؟ یا اینکه واقعا تشکل‌های مستقل و متفاوتی هستند که جامعه ادبی از چگونگی ارتباط و تعامل آن‌ها مطلع نیست؟

سابقه دفترشعر جوان به سال ۶۸ برمی‌گردد؛ یک تشکل به قول معروف خارج از چارت سازمانی (هیاتی!) که با پیشنهاد ما و موافقت معاونت فرهنگی و معاونت هنری وزارت ارشاد در محل کتابخانه عمومی پارک شهر شروع به کار کرد و تا حدود ۱۰ سال به همین نحو ادامه داد.

۶ امضا برای اساسنامه خانه شاعران/ امضاکنندگان هیات موسس شدند 

* ما؟ یعنی چه شاعرانی؟

سیدحسن حسینی، قیصر امین‌پور، فاطمه راکعی، ساعد باقری و من (محمدرضا عبدالملکیان).
حدود سال ۷۶ به تدریج موضوع شکل‌گیری و راه‌اندازی یک انجمن سراسری برای همه شاعران کشور، مطرح شد که به تبع آن جمعی از دوستان شاعر (حدود ۱۵ نفر) بعد از تشکیل چند جلسه در خصوص کلیات موضوع به تفاهم رسیدند و مقدمات این کار فراهم شد. وقتی فرمت اساسنامه را از وزارت ارشاد گرفتند، به ما گفتند که در این فرم فقط امکان نوشتن اسم ۵ یا حداکثر ۶ نفر به عنوان اعضای هیئت موسس وجود دارد. از آنجا که خیلی موضوع مهمی به نظر نمی‌رسید، به منظور تسریع در امور، ۶ نفر از دوستان در دسترس (مشفق کاشانی، محمود شاهرخی، محمدرضا عبدالملکیان، قیصر امین‌پور، فاطمه راکعی و ساعد باقری) اساسنامه را امضاء کردند و نامشان به عنوان اعضای هیات موسس درج شد، اما به همین دلیل نام دوستانی چون حسین آهی، حسین اسرافیلی، علیرضا قزوه، پرویز بیگی و… در اساسنامه نیامد.

هیچ تشکل اساسنامه‌داری به نام «خانه شاعران ایران» وجود ندارد

* دفتر شعر جوان هم درست به همین منوال صاحب اساسنامه شد؟

با این تفاوت که به جای سیدحسن حسینی (که مدتی بود به لحاظ برخی اختلاف نظرهای پیش آمده با یکی دو نفر از اعضای هیئت مدیره دفتر) که به عنوان اعتراض از ادامه همکاری با دفتر شعر جوان، منصرف شده بود، «محمدرضا محمدی نیکو» جایگزین او شد. بدین ترتیب اعضای هیئت موسس دفتر هم که اساسنامه را امضاء کردند، عبارت شد از: قیصر امین‌پور، محمدرضا عبدالملکیان، ساعد باقری، فاطمه راکعی و محمدرضا محمدی نیکو.
در همان ایام، یعنی سال ۷۸ مکان خانه شاعران ایران واقع در خیابان شهید کلاهدوز (خیابان دولت) از طریق شهرداری منطقه ۳ در اختیار این دو تشکل قرار گرفت و در درب ورودی این بنا کتیبه‌ای با عنوان «خانه شاعران معاصر ایران» نصب شد.
جان کلام این که تشکل‌های اساسنامه‌دار، فقط انجمن شاعران ایران و دفتر شعر جوان هستند و هیچ تشکل اساسنامه‌داری به نام «خانه شاعران ایران» وجود ندارد.

اساسنامه امضا شده متعلق به یک تشکل صنفی نبود

* شخص شما به چه دلیل از انجمن شاعران و بعد از دفتر شعر جوان کنار کشیدید؟

خیلی تمایل پرداختن به این موضوع را ندارم. فقط به اشاره می‌گویم که بعد از مدتی، متوجه شدیم که اساسنامه فرمی را که امضاء کرده‌ایم، اساسنامه یک تشکل صنفی نیست. در واقع اساسنامه انجمن و اساسنامه دفتر، هر دو، بیانگر یک موسسه خصوصی بود؛ مثل ده‌ها موسسه خصوصی دیگر، که همان اعضای هیئت موسس، شرکای آن قلمداد می‌شدند و سهم شراکت هر یک از آن‌ها نیز در اساسنامه قید شده است. خلاصه آنکه بعد از گذشت چندین سال تازه متوجه شدیم که این انجمن، یک انجمن صنفی برای شاعران نیست و اگر چنین قصدی وجود دارد، اساسنامه باید اصلاح شود.

خانه شاعران حیاط خلوت جریان سیاسی اطلاحات شد

* در طول این مدت تمایلی به تغییر در اساسنامه بود یا نه؟

طی همین سال‌ها ابتدا «استاد شاهرخی» و دو سه سال بعد، «قیصر امین‌پور» به رحمت خدا رفتند و بعد از آن نیز مشخص شد که «فاطمه راکعی» و «ساعد باقری» اصلا تمایلی به تغییر اساسنامه و شکل‌گیری یک انجمن صنفی ندارند و تنها انعطاف آن‌ها، این است که چند نفر از دوستان شاعر همفکر با تمایلات سیاسی اصلاح‌طلبانه به عنوان عضو جدید به مجموعه اضافه کنند که مقدمات این کار را نیز تدارک دیده بودند که در همین مرحله من عطای ماندن در انجمن و دفتر را (که به یک معنا داشت به حیاط خلوت جریان سیاسی اصلاحات تبدیل می‌شد) به لقایش بخشیدم و دیگر پا به آن جا نگذاشتم.

* در چه سالی؟

تصور می‌کنم سال ۹۰

* اما نام انجمن حاوی واژه ایران است نه انحصار؟

در موضوع انجمن و دفتر، نمی‌خواهم خیلی درنگ کنم. تنها نکته‌ای که باید بر آن تاکید کنم این است که این انجمن، فقط از نام ایران در دریافت بودجه از دستگاه‌های فرهنگی استفاده‌ می‌کند؛ در حالی که به سبب اساسنامه و ساختار، یک موسسه خصوصی و انتفاعی است با چند نفر شریک و به یک معنا سهامدار!

چه دلیلی وجود دارد سالانه ۱۰۰ میلیون تومان به انجمن شاعران پرداخت شود؟

اما پرسش مشخصم از شخص آقای مسجدجامعی (که بیش از ۱۰ سال است در سمت‌های گوناگون در شورای شهر حضور دارند) این است: دلیل مشخص شما برای پرداخت سالانه یک میلیارد ریال به همین موسسه خصوصی انجمن شاعران چیست؟ اگر شورای شهر سالانه کمک‌هایی به برخی از تشکل‌های صنفی مثل خانه تئاتر، انجمن موسیقی، انجمن خوشنویسان و… هریک با صدها نفر هنرمند عضو می‌کند، جناب عالی که بهتر از هرکس می‌دانید که انجمن شاعران، یک موسسه خصوصی چند نفره است. با کدام دلیل سالانه چنین مبلغ قابل ملاحظه‌ای را به آن‌ها اهدا می‌کنید؟ آیا جز آن که نفرات اصلی انجمن به سبب خط و ربط سیاسی مرتبط و متمایل به جریان سیاسی اصلاحات هستند، دلیل موجه دیگری دارید؟

* اما نقدی که در آن مطلب به آقای مسجدجامعی کرده بودید در ارتباط با موضوع خانه نیما بود.

بله، وقتی معلوم شد که خانه به‌جا مانده از نیما در تهران را از شمول میراث فرهنگی خارج کرده‌اند، برخی از شخصیت‌ها و تشکل‌ها در این موضوع ورود و موضع‌گیری کردند که این جانب هم به عنوان دبیر کنگره شعر نو ایران چند مطلب نوشتم.
در همین احوال جناب مسجدجامعی نیز طی یادداشتی به شهرداری تهران تذکر دادند که مواظب خانه نیما باشد که از شمول میراث فرهنگی خارج نشود! یادداشت ایشان برایم موجب تعجب و حیرت شد. چرا جناب ایشان که در زمان مسئولیت به عنوان وزیر ارشاد و پس از آن به عنوان عضو، رئیس کمیسیون فرهنگی و رئیس شورای شهر، این اجازه و اختیار را داشت که مشکل خانه نیما را حل کند که به گمان من در این کار قصور کرده بودند، حالا به اقتضای شرایط و برای آن که از قافله عقب نمانند، این یادداشت را خطاب به شهرداری نوشته بودند. من در آن گلایه نامه به همین موضوع پرداخته‌ام.

عبدالملکیان پس از جدایی از خانه شاعران چه شد کنگره برپا کرد؟

* بعد از جدایی از خانه شاعران، مدتی از عبدالملکیان خبری نبود تا آنکه به عنوان دبیر کنگره شعر نو ایران، بار دیگر در عرصه فرهنگی ـ ادبی کشور ظاهر شد. این بار با حرف‌ها و دیدگاه‌های جدیدی که خواندن و شنیدنش برای جامعه ادبی و فرهنگی کشور تازگی داشت. اگر ممکن است درباره محورها و اهداف این کنگره نکات لازم را مطرح کنید؟

از نوشتن نخستین شعر نو زبان فارسی توسط نیما یوشیج تا امروز دقیقا ۸۰ سال می‌گذرد. طی این مدت، چه قبل و چه بعد از انقلاب، پدیده شعر نو، که روز به روز در عرصه ادبیات کشور شاهد رشدش بوده‌ایم، متاسفانه این مجال را پیدا نکرد که به طور شایسته مورد استقبال دستگاه‌های فرهنگی و رسمی کشور و دانشگاه‌ها قرار بگیرد. الان فرصت پرداختن به دلایل آن نیست، اما واقعیت آن است که شعر نو ما پشت در ورودی این دستگاه‌ها و سازمان‌ها ماند و شاید حداکثر برای حدود ۱۰ – ۲۰ درصد ظریف شعر نو امکان عبور از این سد سفت و سخت فراهم شد.
در این جا مجال پرداختن به دلایل این موضوع فراهم نیست، اما به هر حال واقعیتی است که باید گفته شود. اولین هدف کنگره این است که چنین امکانی را برای شعر نو ایران فراهم کند.

تفاهم با حوزه هنری برای برگزاری کنگره شعر نو به جای شعر سپید

* پیشنهاد برگزاری این کنگره، چگونه مطرح شد؟

اوایل تیر ماه ۹۶ مدیریت حوزه هنری به من پیشنهاد داد تا مدیریت و هدایت برگزاری یک «جشنواره شعر سپید» را در گیلان بپذیرم. من برای بررسی کلیات موضوع فرصت خواستم که بعد از یک هفته، سه تا چهار جلسه مشورتی با مسئولان حوزه برگزار کردیم که در جمع‌بندی نهایی با دوستان حوزه هنری تفاهم کردیم که به جای «شعر سپید» که خودش شاخه‌ای از «شعر نو» است، از جشنواره عبور کرده و یک کنگره ملی و سراسری با عنوان «کنگره شعر نو ایران» برگزار کنیم.

پس از این تفاهم و نظر به مسایل و مشکلات عدیده‌ای که گریبانگیر شعر امروز است، من قول دادم که همه دانش ۵۰ ساله شعری و همه تجارب مدیریتی ۳۰ ساله‌ام را در زمینه شعر و فرهنگ به کار بگیرم؛ منوط بر آنکه اختیار لازم مدیریتی برای این کار داشته باشم و طی مسیر دیدگاه‌ها و چشم‌اندازهایی که برای طی ادامه مسیر به آن‌ها می‌رسم به مشورت و نظرخواهی بگذارم، که خوشبختانه از آغاز تا امروز در این زمینه شاهد کوچکترین مشکل و دخالت غیرمتعارف و ناخواسته‌ای نبوده‌ام.

* اما ظاهرا امکانات لازم برای برگزاری خود کنگره به خوبی فراهم نشده است و به همین دلیل چند بار زمان برگزاری کنگره به تعویق افتاده است.

این موضوع از یک نظر درست است و از آن جا که این کنگره جزو برنامه‌های از قبل پیش‌بینی شده حوزه هنری نبوده در تامین اعتبار لازم، کمی تا قسمتی با مشکل مواجه شدند، اما از منظری دیگر، با راه‌اندازی کانال کنگره شعر نو در فضای مجازی، این نتیجه حاصل شد که بخش عمده‌ای از هدفگذاری‌های کنگره را ما می‌توانیم از طریق ظرفیت و امکانات همین فضای مجازی پیش ببریم و انجام دهیم که خوشبختانه استفاده از این شیوه به خوبی جواب داد و با قاطعیت می‌گویم پس از رسیدن به این تغییر نگرش، امروز چیزی بین ۷۰ تا ۸۰ درصد برنامه‌های کنگره را از طریق امکانات فضای مجازی پیش برده و پیش خواهیم برد.

تفاوت‌های محسوس کنگره شعر نو/ حل مجموعه آسیب‌های ریشه‌دار و گریبانگیر شعر امروز

* توضیح درباره اهداف و برنامه‌ها شاید کمی بیشتر به روشن شدن چگونگی اجرای این کنگره کمک کند.

این کنگره تفاوت‌های محسوسی با سایر کنگره‌ها، جشنواره‌ها و دیگر برنامه‌های فرهنگی دارد که لازم است کمی درباره آن‌ها توضیح دهم.

نظر به مسائل و مشکلات عدیده‌ای که گریبانگیر شعر امروز ایران است، پس از راه‌اندازی کانال کنگره و گذشت دو سه ماه، به این نتیجه رسیدیم که این کنگره نمی‌تواند در یک ظرف زمانی محدود و چند روزه به اهداف مورد نظر خود برسد. حل مجموعه مسائل و آسیب‌های ریشه‌دار و گریبانگیر شعر امروز، به گونه‌ای است که نیاز به یک کار مستمر بلندمدت دارد. به همین دلیل، این نتیجه حاصل شد که در زمان و مدت اجرای کنگره بایدبازنگری جدی کرد و چنین شد که به گزینه بلندمدت رسیدیم. بلند مدت، یعنی چند ماهه و حتی یک ساله و بیشتر. بدین نحو اعلام کردیم که اجرای این کنگره از مقطع راه‌اندازی کانال شروع شده و تا کسب نتایج پیش‌بینی شده ادامه دارد.

معضلات و مشکلات جدی دامن‌گیر و فراروی شعر امروز در قالب «آسیب‌ها» دسته‌بندی شد و شروع کردیم به نوشتن یک سلسله مقالات با عنوان «آسیب‌شناسی شعر امروز» و درج و ارائه آن‌ها در کانال کنگره که تاکنون جمع این مقالات آسیب‌شناسی به حدود ۳۰ مطلب رسیده است.

* ممکن است به برخی از محورهای اساسی مبتنی بر این آسیب‌شناسی‌ها اشاره کنید؟

بله، موضوع مدیریت‌های فرهنگی ناآشنا یا کم‌آشنا به حوزه فرهنگ و هنر، یکی از جدی‌ترین آسیب‌های گریبانگیر شعر امروز است، این گونه مدیران که در این نوشتارها، از آن‌ها با عنوان «مدیران ناکارآمد» و یا «مدیران ایستا» نام برده شده است، کسانی هستند که از حوزه مسئولیتی خویش در زمینه شناخت هنر و هنرمندان، یا اطلاعاتی نداشته و ندارد و یا این اطلاعات حداقلی است. وجود چنین مدیران غیرخلاق که عموما دیکته‌نویس و مقلد مدیران قبلی هستند دستاورد مشخصی جز افزون‌سازی خسارات ندارد!

به عنوان نمونه می‌توان شکل‌گیری و گسترش جریان برگزاری «مسابقات شعر» و به تبع آن به وجود آمدن یک طیف گسترده از «شاعران جایزه‌بگیر» را یکی از خسارت‌های جدی این گونه مدیران قلمداد کرد.

بهانه شناسایی استعدادها در یکی دو دهه پیش، توجیهی نسبی برای این گونه فعالیت بود، چرا که شاید فرصتی ایجاد می‌کرد تا برخی از استعدادهای شعری مناطق و شهرهای دورافتاده از این طریق شناسایی و امکانی برای دیده شدن شعرهای آنان فراهم شود، اما در یک دهه اخیر، که با گسترش حیرت‌انگیز فضای مجازی، این امکان برای هر علاقه‌مند و استعداد شعری فراهم شده است تا در دورترین مناطق روستایی کشور هم با راه‌اندازی یک صفحه در فضای مجازی خودش و آثارش را معرفی کند، دیگر تمسک به موضوع «کشف استعدادها» برای مدیران دیکته‌نویس و غیرخلاق، شاید بتوان گفت، مبحث و موضوعی خنده‌دار به نظر برسد!

در مطلبی دیگر با عنوان «از ماست که بر ماست» به موضوع آسیب‌های ناشی از دخالت غیرحرفه‌ای خود شاعران پرداخته شده است که در آن مطلب شاعران به چند گروه تقسیم شده‌اند که از یک گروه عمده با عنوان «شاعران ذوقی» نام برده شده‌اند. این گروه از شاعران کسانی هستند که دارای استعداد و ذوق شاعری هستند و اغلب شعرهای عاطفی خوب اما کم‌عمقی هم می‌نویسند که عموما با استقبال طیف قابل ملاحظه‌ای از مخاطبان شعر هم مواجه می‌شوند. شاعران ذوقی هرچند از استعداد خوبی برای شعرهای نسبتا موفق برخوردارند، اما به علت کم دانشی در عرصه آموزش، داوری‌ها و اداره کارگاه‌های شعر، افرادی ناکارآمد و غیرموفق هستند. برخی از این طیف شاعران ذوقی نسبت به ضعف خود آگاهی دارند و در فعالیت‌های مبتنی بر داشتن دانش شعری حضور پیدا نمی‌کنند، اما برخی دیگر با حمایت مدیران ناکارمد، در چنین عرصه‌هایی ورود پیدا می‌کنند که به سبب کم دانشی، معمولا نقش و تاثیری آسیب‌رسان از خود برجای می‌گذارند.

آن‌ها برای برگزاری یک کارگاه شعر، دارای نامی مطرح و شناخته شده هستند، اما در عمل و بعد از برگزاری دو سه جلسه، کارگاه آن‌ها به تعطیلی می‌انجامد، چرا که فراگیر علاقه‌مند و بااستعداد، پی می‌برد که این شاعر دانش و سواد مناسبی ندارد. لذا جلسه سوم در کارگاه شرکت نمی‌کند! تازه مدیر ناکارآمد انگشت حیرت بر شقیقه می‌گذارد که چرا دوره‌ها و کارگاه‌های شعرش به نیمه راه نرسیده تعطیل می‌شود!

* شعر و ترانه، دو مقوله هنری کاملا متفاوت هستند!

یکی دیگر از آسیب‌های جدی شعر امروز، همین شکل‌گیری انجمن‌ها و یا جلسات مشترک «شعر و ترانه» در یکی دو دهه اخیر است که به سبب این همنشینی، آسیب‌های جدی به ساحت زبان شعر امروز وارد شده است و از سویی دیگر نیز شاید توقع معنانگر، توقعی غیرمتعارف باشد که از همین منظر، گریبانگیر ترانه شده است!

نظر به اهمیت موضوع، حدود ۱۰ مقاله و یامطلب کوتاه در این زمینه نگاشته و در کانال کنگره منتشر شده که جانمایه موضوع توجه به این نکته است که موضوع شعر و ترانه، دو مقوله کاملا متفاوت و مستقل هستند که هر کدام برای ارزیابی، دارای ضوابط و معیار‌های خاص خود هستند. لذا این دو گونه هنری بیش از آن که دارای وجه مشترک باشند، دارای وجه افتراق‌اند و بهتر است که کار ارزش‌گذاری و داوری ترانه را به جای شاعران، به خود اهالی موسیقی واگذار کنند.

ترانه، مقوله‌ای درآمدزا و پولساز است​

* با این توضیح شما، این سئوال مطرح می‌شود که چرا خیلی از شاعران، علاقه‌مند به فعالیت در عرصه ترانه‌سرایی هم هستند؟

به این پرسش در همان مطالب نگاشته شده در کانال کنگره نسبتا به تفصیل پاسخ گفته‌ام، اما چون پرسیدید شاید بد نباشد تا به اختصار بگویم:

هنر شعر (بدون در نظر گرفتن نمونه‌های محاوره و اصطلاحا کوچه بازاری‌، مناسبتی و تفریحی) یک هنر کاملا حرفه‌ای تخصصی است و به همین دلیل دارای مخاطب خاص، اما هنر موسیقی و به تبع آن ترانه، علاوه بر آن وجه تخصصی و حرفه‌ای، دارای نمونه‌های عمومی‌تر و منطبق با سلایق گوناگون مردم است و به همین دلیل گذشته از مخاطب خاص، دارای طیف گسترده‌ای از مخاطب عام نیز هست، لذا در یک سالنی که برنامه شعرخوانی در آن برگزار می‌شود اگر ۵۰ نفر مخاطب حضور پیدا می‌کنند، اگر در همان سالن کنسرت موسیقی اجرا شود، تعداد مخاطب شاید به ۵۰۰ نفر برسد! این افزونی مخاطب، خودش می‌تواند برای هر شاعری ایجاد انگیزه محسوب شود، همچنین، ترانه، مقوله‌ای درآمدزا و پول ساز است که این مهم نیز نمی‌تواند از نگاه خیلی از شاعران دور بماند. در این بین تنها مزیتی که شعر دارد، شان برجسته هنر شاعری است که در کشور ما از یک سابقه دیرپای فرهنگی بهره‌مند است و بدیهی است که هر شاعری تمایل دارد تا از این مزیت نیز بهره‌مند باشد.

* مجموعه نوشته‌ها و دغدغه‌های شما را در «کانال کنگره شعر نو ایران» مطالعه کرده‌ام، به انصاف اغلب این مباحث که شاید گاه و بی‌گاه و به صورتی گذارا به ذهن شاعران و علاقه‌مندانی چون من نیز خطور کرده باشد. برای نخستین‌بار است که طی یک دهه اخیر، اینگونه دقیق و عمیق، نوشته شده و اذهان اهالی فرهنگ، ادبیات و شعر را به خود معطوف کرده است. در پی همین اتفاق خجسته بود که به تدریج شاهد اثرگذاری این دیدگاه‌های نوین در عرصه ادبیات امروز هستیم، مثلا در همین چند ماهه اخیر از تعداد مسابقات شعر و عرضه فراخوان‌های رنگارنگ به طور محسوسی کاسته شده، میزان توجه به شاعران و کتاب‌های شعر نو به نسبتی قابل ملاحظه افزایش پیدا کرده و شاید برای نخستین بار باشد که از ۷ عنوان کتاب راه یافته به مرحله پایانی جشنواره شعر فجر، ۴ یا ۵ عنوان آن کتاب‌های شعر نو بوده و برگزیده نهائی نیز یک شاعر سپید سراست! برای نخستین بار و در همین دو ماه گذشته، جشنواره بزرگداشت نیمایوشیج با ارائه آثار شعر نو در مازندران برگزار می‌شود.

به هر حال، واقعیت آن است که در بروز این گونه رویکردها، نمی‌توان نقش مستقیم و غیر مستقیم کنگره شعر نو ایران را نادیده انگاشت.

موضوع مدیران حزبی!/ جشن انتخاباتی رئیس جمهور با تخریب شعر سهراب سپهری

این گفتگو طولانی شد و شما را خسته کردم. آن هم با توجه به وضعیت فعلی شما که دوران نقاهت بعد از عمل جراحی را می‌گذرانید. سئوالات ما کم نیست و گفتنی‌های شما نیز، اما به یکی دو سئوال دیگر بسنده می‌کنیم. البته با این امید که در آینده‌ای نزدیک، گفتگوی دیگری هم با شما داشته باشیم. آسیب ناشی از حضور و اثرگذاری جریان‌ها و احزاب سیاسی در تشکل‌ها و گروه‌های هنری و فرهنگی یکی دیگر از دغدغه‌های قابل توجه شما در موضوع آسیب‌شناسی شعر امروز است، چرا؟

واقعیت آن است که هنر، ذات و ماهیتی بخشنده دارد و هنرمند علاقه دارد تا حد ممکن هنرش را در اختیار آحاد بیشتری از افراد جامعه بگذارد و در جریان تحقق این هدف، اصلا به هیچگونه خط کشی و مرزبندی بین مخاطبان نمی‌اندیشد، رفتار و هدفی دقیقا بر خلاف هدف‌گذاری جریان‌ها و احزاب سیاسی! چرا که تفکر حزبی، تفکری تمامیت خواه است که می‌گوید همه چیز فقط برای من و حق من و هم حزبی‌هایم است و سایر افراد از این گردونه بیرون قرار می‌گیرند و هیچ حقی ندارند! نگاهی به همین جا به جایی‌های ناشی از انتصاب مدیران ارشد دستگاه‌های دولتی داشته باشید، هر مدیر جدیدی که بر سر کار می‌آید در همان گام اول، معاونان و مدیران کل دستگاه را عوض می‌کند و به جای آنان نزدیکان حزبی یا جناحی خود را منصوب می‌کند که دامنه این تغییرات عموما و به تدریج به معاونین ادارات کل و روسای ادارات و حتی کارشناسان مسئول نیز می‌رسد، تنها چیزی که در اولویت نیست، بحث شایستگی، دانش و کارآیی مدیریتی است!

این روند و این روال، چنان که طی این دو دهه حاکمیت جناحی شاهد بوده‌ایم، متاسفانه وجه مشترک هر دو گروه «اصولگرا» و «اصلاح‌طلب» بوده است! یعنی دو گروه تمامیت خواه، آن هم به هر قیمتی! به عنوان نمونه فقط به موضوع انتخاب شهردار، در همین دوره اخیر اشاره می‌کنم. در بررسی گزینه‌ها، چند چهره با قابلیت مناسب در بین اعضای منتخب شورای شهر وجود داشت، اما جناح اصلاح‌طلب که پس از انتخابات، همه کرسی‌های شورا را تصاحب کرده بود برای آنکه از این بیست و چند کرسی، حتی یک کرسی در اختیار جناح رقیب قرار نگیرد (چون عضو علی‌البدل از اصولگرایان است) گزینه انتخاب شهردار از بین اعضای شورا را کلا کنار گذاشت تا در بین این بیست و چند نفر عضو شورا، حتی احتمال شنیدن یک صدای مخالف نیز وجود نداشته باشد!

بیان همین مورد نمونه خوبی است تا بدانیم جناحی که لیدر آن‌ها بانگ برمی‌دارد که: (نقل به مضمون) «آزادی، یعنی آزادی صدای مخالف» تا چه اندازه به ادعای خود پایبند هستند!
یا دولتی که با صدای بلند، اعلام می‌کند پاسخگوی هر انتقاد اصولی است، وقتی در یکی از مهم‌ترین جشن‌های انتخابات، در حضور همه بزرگان پیروز میدان، یک دختر بچه مجری و مسلط در کارش، با دستکاری و تخریب معروف‌ترین شعر سهراب سپهری (صدای پای آب)، مورد تشویق فوق‌العاده همه حاضران از جمله مسئولان بلندپایه و مدیران تراز اول فرهنگی دولت قرار می‌گیرد، صدای هیچ اعتراضی نسبت به این موضوع شنیده نمی‌شود! من شاعر و شاگرد سهراب (به گمان آن که مسئولان متوجه تضعیف حق سهراب نشده‌اند) مطلب بلند بالایی در همین زمینه می‌نویسم و آن مطلب را به نحوی گسترده در فضای مجازی از جمله همین کانال کنگره شعر نو و کانال خودم منتشر می‌‌کنم. انتظار دارم حداقل بخش فرهنگی دفتر ریاست جمهور محترم، بابت این اهمال و تضیف حق سهراب، از این شاعر و علاقه‌مندانش پوزش بخواهد و بدین شیوه به من و دیگران درس رعایت حق و حقوق دیگران را بیاموزد، اما هیچ پاسخی به این نوشته داده نمی‌شود. مطمئن می‌شوم که بسیاری از حاکمان دولتی ما، فقط خوب حرف می‌زنند اما در عمل رفتاری مغایر با گفتارشان دارند!

بیان این نمونه‌ها (که می‌توانم نمونه‌های دیگری را نیز به عنوان شاهد مطرح کنم) بدان سبب است تا گفته باشم ذات تفکر و عملکرد جناح‌ها، گروه‌ها و احزاب سیاسی، صرفا مبتنی بر منافع جناحی آن‌ها است و با ماهیت آزاداندیش هنر وارسته تفاوت اساسی دارد، لذا هیچ هنرمند واقعی نمی‌تواند یک آدم حزبی باشد. اگر به هر دلیل مسیر حزب را انتخاب کند در نهایت یا شعرش قربانی می‌شود یا خودش که به عنوان نمونه و در همین عصر حاضر می‌توانم از «سیاوش کسرایی» سراینده منظومه بلند «آرش کمانگیر» نام ببرم و به عنوان دلیل، شما را ارجاع بدهم به نامه کسرایی خطاب به دوستش شاهرخ مسکوب در سال‌های پایانی عمر (منتشر شده در مقدمه کتاب گزینه شعرهای سیاوش کسرایی، انتشارات مروارید)

موضوع حاکمیت تفکر جزیره‌ای! 

* یادم هست در جایی صحبت از تفکر جزیره‌ای کرده بودید. به چه معناست و کنگره شعر نو در زمینه تفکر جزیره‌ای چه تدابیری دارد؟

در بسیاری از مراکز و دستگاهای فرهنگی این مسئله وجود دارد؛ بدین معنا که هر دستگاه فرهنگی تمایل دارد تا بدون تعامل، همفکری و همکاری با دیگر نهادهای فرهنگی یک موضوع ثابت (مثلا اجرای برنامه شب شعر به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب) را خودش به تنهایی برگزار کند. ایراد این تفکر آن است که به یکباره مواجه می‌شویم با برگزاری ده برنامه پراکنده «با یک موضوع واحد» توسط ده دستگاه فرهنگی مستقل، که طبیعتا کیفیت این برنامه‌ها پایین، اما جمع هزینه‌های آن‌ها بسیار بالاست، وجود چنین تفکری را می‌توان «تفکر جزیره‌ای» نامید که یکی از آسیب‌های جدی عرصه شعر امروز قلمداد می‌شود.

کنگره شعر نو ایران در پی آن است تا با اندیشه‌ای فراجناحی و فراهم آوردن زمینه مناسب برای نزدیک شدن این مراکز گوناگون به یکدیگر، امکان تعامل، همکاری و اجرای برنامه مشترک توسط این نهاد را فراهم آورد. یعنی حاکمیت «تفکر جزیره‌ای» را بردارد و به جایش، حاکمیت «تفکر مجمع‌الجزایری» را بنشاند.

جای تعجب است که شعر با داشتن این همه سابقه از داشتن تشکل محروم است

* یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های شما، ضرورت شکل‌گیری و راه‌اندازی یک تشکل صنفی برای شاعران سراسر کشور است که در این باره، چند مطلب نگاشته‌اید؛ از جمله مطلبی با عنوان «سی هزار شاعر بی‌خانه!!!» که اتفاقا مورد استقبال شاعران و علاقه‌مندان شعر امروز قرار گرفت و همین روز گذشته که این نوشته را در کانال کنگره مطالعه می‌کردم، دیدم که حدود ۶۴۰۰۰ نفر بازدیدکننده داشته است. مایلیم که در این باره نظرتان را بشنویم.

چنان که در همان یادداشت اشاره کرده‌ام، امروز هنرمندان رشته‌های گوناگون هنری، مثل نقاشی، تئاتر، سینما، خوشنویسی، تجسمی و… هر کدام دارای یک تشکل صنفی هستند که خیلی از امور خدماتی، رفاهی و حقوقی اعضای آن صنف را پیگیری می‌کنند، جای تعجب است که شعر به عنوان رکن فرهنگ ایران و با داشتن بیشترین هنرمند نسبت به همه هنرهای دیگر، تاکنون از داشتن چنین تشکلی محروم بوده است. به هر حال الان در شرایطی هستیم که ضرورت شکل‌گیری و فعالیت چنین تشکلی برای شاعران کشور موضوعی بسیار مهم است که وجود آن در روند انسجام و بالندگی شعر امروز نقش بسیار مهمی خواهد داشت.

شاعرانی که یک کتاب شعر منتشر شده دارند عضو تشکل صنفی شاعران می‌شوند

یکی از برنامه‌های هدفگذاری شده کنگره شعر نو ایران پیگیری همین موضوع است که تصمیم دارد با فراخوان و دعوت از شاعرانی که حداقل دارای یک کتاب شعر منتشر شده هستند، امکان اولیه به منظور بنای این تشکل صنفی را برای شاعران سراسر کشور فراهم کند.

پیگیری امور حق‌التالیف، تعیین ضوابط برای انتخاب شاعران در زمینه‌های گوناگون، تعامل و همکاری با دستگاه‌های گوناگون فرهنگی‌، برگزاری جشنواره‌ها و محافل و نشست‌های نقد و بررسی و شعرخوانی، پیگیری امور بیمه شاعران، ایجاد صندوق رفاهی و… ازجمله برنامه‌ها و فعالیت‌هایی است که این تشکل صنفی، می‌تواند برای شاعران کشور فراهم کند.

* استاد! ممنون که در دوران نقاهت، ما را پذیرفتید و دو ساعتی از دغدغه‌هایتان برایم گفتید، اما در خاتمه برایمان شعر بخوانید.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

چهار + 18 =