کد خبر : 94031
تاریخ انتشار : دوشنبه 23 آوریل 2018 - 13:10
-

از دوبار شهادت تا شکار تانک‌های دشمن

از دوبار شهادت تا شکار تانک‌های دشمن

به گزارش قائم آنلاین، نامش همنام مادر رسول خدا(ص)، آمنه است. زبانش شیرین است و حرفهایش به دل می‌نشیند. صبر و استقامت و دلیری از چهره‌اش نمایان و آرپی‌چی‌زن در خط مقدم بوده‌است. دو بار طعم شهادت را چشید ولی مجدد به زندگی بازگشت. برای تعیین سرنوشت انقلاب اسلامی از جانش مایه گذاشته و چندین

به گزارش قائم آنلاین، نامش همنام مادر رسول خدا(ص)، آمنه است. زبانش شیرین است و حرفهایش به دل می‌نشیند. صبر و استقامت و دلیری از چهره‌اش نمایان و آرپی‌چی‌زن در خط مقدم بوده‌است.

دو بار طعم شهادت را چشید ولی مجدد به زندگی بازگشت. برای تعیین سرنوشت انقلاب اسلامی از جانش مایه گذاشته و چندین سال در جبهه‌های جنگ مقابل دشمن ایستاده و ۷ بار مجروح شده‌است ولی همه این مسائل اندکی از هدفش برای انقلاب و اسلام نکاسته است. پسر خردسالش را نزد خواهرش گذاشته و برای مقابله با دشمن به جنگ حق علیه باطل رفته است.

اکنون بیش از ۳ دهه از جنگ تحمیلی و انقلاب می‌گذرد ولی آمنه با وجود رنج بیماری و مشقت‌های زندگی استوارانه به جنگ با مشکلات و بیماری رفته و هنوز هم که با آن هم صحبت می‌شوی، انرژی مثبت گرفته و روحت صیقل می‌یابد.  از اینکه اینچنین افرادی در جامعه هستند حس خوشایندی داشته و به وجودش غبطه می‌خوری.

آمنه وهاب‌زاده جانباز شیمیایی ۷۰ درصد اکنون در گرمدره  زندگی‌ می‌کند. برای گفت‌وگو با این شیرزن دوران جنگ تحمیلی راهی خانه‌اش شدیم تا بتوانیم بخشی از سرگذشت آن را از زبانش خودش بشنویم. جزئیات این گفت‌وگو به شرح زیر است:

*کجا متولد شده و چه شد که عاشق انقلاب اسلامی‌ شدید؟

در عراق به همراه پدر، مادر و دو خواهرم زندگی می‌کردیم و در کاظمین فعالیت سیاسی خود را آغاز کردم. ۱۰ ساله بودم که برای زیارت حضرت امیر به همراه مادرم به نجف رفته بودیم که امام خمینی (ره) را دیدم که ضریح آقا امیر المومنین را می‌بوسید و عبادت می‌کرد. دستان مادرم را رها کردم و دوان دوان به طرف ایشان رفته و گفتم: سلام، رهبر عزیزم شما را خیلی دوست دارم، آیا شما هم من را دوست دارید؟ در همین لحظه مادرم به سرعت دستان مرا گرفت و از آنجا دور شدیم.

امام خمینی (ره)‌ نیمه‌های شب به حرم می‌آمد، نماز می خواند و حرم را جارو می‌کرد. از آن زمان جرقه‌ای در ذهنم به وجود آمد که به راه ایشان بپیوندم و در مدرسه ایرانی‌ها پس از آن شروع به پخش اعلامیه در جهت حمایت از انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره)‌ کردم.

 آن زمان نیروهای عراق متوجه این موضوع شده و ما را تبعید کردند و سرانجام هنگامی که قبل از انقلاب به ایران تبعید شدم، توسط نیروهای شاه مورد شکنجه قرار گرفتم و سختی‌های زیادی را سپری کردم.

در دوران رژیم شاهنشاهی بازداشت شدم و در بازداشتگاه آیت‌الله طالقانی، هاشمی رفسنجانی  را دیدم که هر کدام در سلول‌های جداگانه به سر می‌بردند. مأمور زندان به آنها می‌گفت این زن علیه شما گزارش‌ها را اعلام کرده و وضعیت‌تان بسیار نامناسب است. پس از آن با یک مرد ایرانی ازدواج کرده و زندگی خود را در ایران تشکیل دادم.

پدر و مادرم فعالیت سیاسی نداشتند و در حال حاضر آرامگاه آنها در صحن قمربنی‌هاشم است. همسرم شغل آزاد داشت و پسرم هم نیز شغلش آزاد است.

*چند سال دارید و صاحب چند فرزند هستید؟

جانباز شیمیایی ۷۰ درصد هستم، ۷۲ سال دارم و دارای یک فرزند که قبل از شیمیایی شدنم متولد شده است. پسرم دارای یک دختر و یک پسر بوده و پس از مجروحیتم پزشکان اعلام کردند که به دلیل شیمیایی بودن نمی‌توانم فرزند سالمی به دنیا آورم و ا‌ز آنجایی که با ۴ نوع شیمیایی و از نوع ترکیبی آسیب دیده بودم، دوقلوهای پسرم قبل از تولد در شکم فوت شدند و پس از آن همسرم گفت که خودش را عقیم کنند ولی من قبول نکردم و به او گفتم شاید شما به بچه علاقه‌مند باشید و او جواب داد: همه به جانبازان کمک می‌کنند چرا من بخواهم مجدد زن بگیرم تا بخواهم بچه‌دار شوم.

*چگونه و کجا مجروح شیمیایی شدید؟

در عملیات والفجر ۲ در فکه شیمیایی شدم؛ از آنجایی که شیمیایی از نوع زمینی و ترکیبی بود اثرش بیشتر و عوارض زیادی را برایم به همراه داشت. به طور کلی ۷ بار در دوران جنگ تحمیلی دچار مجروحیت شدم که آخرین آن منجر به شیمیایی شدنم شد.

در دوران جنگ نیروی شهید چمران بودم و آموزش‌های نظامی را فرا گرفته و حتی قصد داشتم دوره‌های چتربازی را طی کنم که فرصت نشد و پس از آن به جبهه رفتم. همچنین یک امدادگر هستم و آموزش‌های نظامی را نیز در تهران به طور کامل فرا گرفتم. تنظیم کردن قسمت‌های مختلف تانک، پرتاب نارنجک و زدن آرپی‌جی را آموزش دیده بودم و در خط مقدم موفقیت‌های زیادی در این زمینه داشتم. امدادگر و تک‌تیر اندازی زنی بودم که در عملیات‌های زیادی دوشادوش مردان مبارز جنگیدم.

در دوره تکاوری یک روز ما را بدون آب و غذا در یک بیابان گذاشتند و از آنجایی که گیاه‌شناس بودم با خوردن آن گیاهان توانستم مقاومت کنم و دویدن چندین کیلومتری در بیابان برایم مشکل نبود و موفق شدم تمام این سختی‌ها را به خوبی پشت سر بگذارم.

* ماجرای شهادتتان چگونه بود؟

۷ بار به دلیل مجروحیت‌ام مورد جراحی قرار گرفتم شیشه‌های زیادی در بدنم وجود دارد که حتی در عکس‌های رادیوگرافی خودش را نشان نمی‌دهد. نیمی از ریه‌ام در عمل جراحی برداشته شده و کبدم نیز عمل شده است. در زمان جنگ یک بار دچار مجروحیت شدید شده و از ناحیه فک به شدت دچار آسیب بودم که به دلیل این مسئله فکر کرده بودند که من شهید شدم بنابر این ما را در مشمع کرده و با کانتینر به معراج شهدا برده بودند.

در آن زمان متوجه شدند که کاور من عرق کرده و زمانی که آن را باز کرده می‌بینند که نبض دارم. بنابر این مجدد من را به بیمارستان منتقل کردند.در آن زمان آمبولانس با ماشین ارتش برخورد کرده بود و سبب آسیب من شده بود.

پس از آن مجدد به جبهه جنگ رفته و دوباره مجروح شدم و پزشکان مجبور شدند بخشی از ریه من را بردارند. در آن زمان، شدت مجروحیت و عمل جراحی سخت سبب رفتن من به کما شده بود. خواب دیدم همسرم آینه و شمعدان برایم آورده چشمانم را باز کردم و متوجه شدم که کیسه خون به من وصل است و بر روی آن نوشته خون اهدایی از اصفهان که پس از آن به لهجه اصفهانی گفتم «دیگه ما اصفهانی شدیم». که آن زمان در بخشی که من بودم قیامت شد و همه به اتاق هجوم آورده بودند.

پزشکان و پرستاران می‌گفتند معجزه شده و شما پس از مدت زیادی در کما بودن به هوش آمدید که این لطف و محبت خدا بود که دو بار از مرگ نجات یافتم.

در زمان جنگ تحمیلی به دلیل اینکه آموزش‌ها را در حوزه نظامی گذرانده بودم در خط مقدم بودم در ۷ عملیات شرکت کرده و ۷ بار مجروح شدم. در آن زمان تنها پسرم ۶ سالش بود و من در خط مقدم می‌جنگیدم. همان زمان وصیتنامه‌ای نوشتم که هنوز آن را نگه داشته و هر از گاهی آن را می‌خوانم و یاد آن دوران می‌کنم ولی وصیتنامه جدیدی نوشته‌ام که  توصیه‌های جدیدی در آن دارم.

*وضعیت درمانی شما در حال حاضر چگونه است؟ و چه پیامی برای وزیر بهداشت دارید؟

علیرغم گرفتاری‌های زیاد خیرین به ما کمک کردند که بخشی از مشکلاتمان را رفع کنیم. وضعیت درمانی من در حال حاضر مشکل چندانی ندارد و تحت پوشش بیمه قرار دارم. تنها باید داروهایم را پزشک متخصص بنویسد تا بتوانم آنها را از طریق بیمه دریافت کنم. بیماری شیمیایی بسیار سخت است و تا آخر عمر با فرد باقی می‌ماند و به هیچ عنوان کامل درمان نمی‌شود. امیدوارم خداوند کمک کند تا بتوانیم مشکلاتمان را پشت سر بگذاریم.

از وزیر بهداشت و بقیه مسئولان خواستارم که در ارتباط با رفع مشکلات اقتصادی آنها و کمک به امر درمانشان به صورت رایگان یا با قیمت‌های پایین اقدام کنند چراکه واقعا برخی از مردم از لحاظ اقتصادی توان درمان بیمارشانف مراجعه به پزشک و بیمارستان را ندارند.

*در حال حاضر چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهید؟

بعد از اینکه جانباز شیمیایی شدم در خانه ننشستم و فعالیت سیاسی خود را نیز ادامه دادم. فعالیت در بسیج مورد علاقه من بود و تا زمانی که محل سکونت‌مان از اکباتان تهران به گرمدره تغییر کند فعالیت‌های بیشتری انجام می‌دادم و معتقدم اگر کار برای رضای خدا باشد محفوظ می‌ماند و وقتی انسان غرور داشته باشد اجرتی برایش نخواهد ماند. زمانی مسئول ستاد نمازجمعه بودم و در اوایل انقلاب اسلامی فعالیت‌های زیادی انجام می‌دادم.

*درخواست شما از آقای روحانی چیست؟

همسر شهردار سابق تهران زیاد به عیادتم می‌آمد و کپسول اکسیژن و دستگاه تست قند و خون و فشار برایم آورده بود کمک کرد تا بخشی از بدهی‌هایمان را پرداخت کنیم. آقای قالیباف خودش جانباز است و حال ما جانبازان را درک می‌کند و امیدوارم که زنان سیاسیون اقدامات بیشتری در جهت پیشرفت انقلاب بتوانند انجام دهند.

*همسرتان چقدر در زندگی با شما همراه بود؟

همسرم ۸ سال پیش به دلیل بیماری دیابت جان خود را از دست داد. او به شدت عاشق من بود  و همیشه می‌گفت امیدوارم هیچگاه مرگ تو را نبینم خدایش رحمت کند و امیدوارم روحش قرین رحمت الهی باشد. چه در انقلاب و چه پس از آن همیشه همراه و همگام با من بود و هیچ مشکلی با یکدیگر نداشتیم. تنها رنجش بیماری من بود و همیشه برایم آرزوی سلامتی، عزت عمر و سربلندی می‌کرد.

*چه توصیه‌ای برای جوانان دارید؟

از سهم خودم از همه کسانی که در مراسم بیست و دوم بهمن امسال شرکت کردند تشکر کرده و از جوانان درخواست دارم که در جهت حفظ اسلام و انقلاب اسلامی گام بردارند، همه باید فعالیت‌هایی کنیم که خداوند از ما راضی باشد و اگر توشه‌ای در این دنیا نداشته باشیم در آخرت هیچ دستاوردی دستمان را نخواهد گرفت. جوانان امروز ما بسیار خوب هستند ولی درخواست دارم که برای عاقبت به خیریشان بیشتر تلاش کنند. من خوب‌ترین‌ها را برای آنها آرزومندم. قشر جوان ایران باید به سخنان مقام معظم رهبری گوش فرا دهند تا گام های مؤثری در زندگی‌شان ایجاد شود. همچنین این مسئله باعث شده که به بیراه نرفته و در جهت انقلاب اسلامی گام بردارند.

*بهترین خاطره شما از دوران دفاع مقدس چه بود؟

همه خاطراتم از جنگ تحمیلی ارزشمند و هر چه بگویم اندک بوده است. امیدوارم که مسئولین به جانبازان به ویژه جانبازان شیمیایی و قطع نخاعی توجه بیشتری داشته باشد چرا که شرایط این افراد بسیار سخت و حساس است. پیش از این به جانبازان شیمیایی ملحفه خاص اختصاص می‌دادند چرا که بدن ما شیمیایی‌ها تاول‌های بسیاری می‌زند که باید آنها را مدام عوض کرده و قابل شست‌و شو نیست.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

سیزده + چهارده =