گورخوابی که دانشجوی دکترا شد
به گزارش قائم آنلاین، «صدای جیغ دخترکی خیمه خماری را از سرم کنار زد. دختر وحشتزده به پدرش میگفت: بابا روی این مُرده خاک نریختهاند، دارد تکان میخورد! مرا میگفت که در یک گور خوابیده و تکهای مقوا رواندازم شدهبود. توان تکاندادن پلکهای سنگینم را نداشتم اما شنیدم پدر دخترک گفت: نه بابا جون، نمرده.