با اصرار مادرش، شکنجهاش میدادم
«تحت تاثیر مصرف شیشه بودم و او را با سیخ داغ سوزاندم و بعد بدنش را به بخاری چسباندم. بعد از کتکهای من، مادرش او را به پشت بام برد و دو ساعت به نردهها بست که با وساطت من آزادش کرد. صبح متوجه شدم بهسختی نفس میکشد.»