داستانی از اخلاق ورزشی «علمدار لشکر۱۰»
کلهر رجز خواند و حریف طلبید. نادعلی گفت: «من با تو کشتی میگیرم.» کلهر گفت: «من حریف قوی میخواهم». کشتی شروع شد.
کلهر رجز خواند و حریف طلبید. نادعلی گفت: «من با تو کشتی میگیرم.» کلهر گفت: «من حریف قوی میخواهم». کشتی شروع شد.